کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن قرقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن بدرون
لغتنامه دهخدا
ابن بدرون . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) رجوع به ابن عبدون شود.
-
ابن براج
لغتنامه دهخدا
ابن براج . [ اِ ن ُ ب َرْ را ] (اِخ ) قاضی سعدالدین ابوالقاسم عبدالعزیزبن نحریر. فقیه شیعی . ولادت او در مصر بود. وفات 481 هَ .ق . به بغداد نزد سیدمرتضی و شیخ طوسی فقه آموخت . از سید هشت دینار مشاهره داشت و در سال 438 به طرابلس شام رفت . گویند بیست س...
-
ابن بروی
لغتنامه دهخدا
ابن بروی . [ اِ ن ُ ب َ رَ ] (اِخ ) ابومنصور محمدبن محمدبن محمدبن سعدبن عبداﷲ (517-567 هَ .ق .). فقیه شافعی . اصلاً از مردم خراسان . مولد او طوس . در اواخر عمر به بغداد رفته است و علم فقه را در نیشابور یا هرات نزد محمدبن یحیی نیشابوری آموخته ، چندی د...
-
ابن برهان
لغتنامه دهخدا
ابن برهان . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) ابوالفتح احمدبن علی . وفات 520 هَ .ق . فقیه . شاگرد غزالی و ابوبکر چاچی و غیرهما. کتاب وجیزه در اصول فقه و نیز کتاب وصول الی الاصول تألیف اوست . چند روزی نیز در نظامیه تدریس کرده است .
-
ابن برهان
لغتنامه دهخدا
ابن برهان . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) ابوالقاسم عبدالواحدبن علی بن عمران اسدی عکبری . وفات 456 هَ .ق . در تاریخ و ادب و لغت ماهر و در نجوم نیز دست داشت . پیوسته سربرهنه بود و با زهد و تقشف روزگار میگذرانید. در طبقات النحات از او حکایاتی نقل شده است .
-
ابن برهان
لغتنامه دهخدا
ابن برهان . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) احمد. فقیه حنفی . متوفی 738 هَ .ق .
-
ابن بری
لغتنامه دهخدا
ابن بری . [ اِ ن ُ ب َرْ ری ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن بری بن عبدالجبار مقدسی مصری . از علمای نحو و لغت (499 -582 هَ .ق .).ابن منظور از او بسیار نقل کند. او راست : التنبیه والایضاح عما وقع من الوهم فی کتاب الصحاح ، و غیره .
-
ابن بری
لغتنامه دهخدا
ابن بری . [ اِ ن ُ ب َرْری ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن محمدبن حسین رباطی . در حدود 660 هَ .ق . در شهر رباط تازه متولد شده و در سال 730 یا 731 یا 733 در همان شهر درگذشته است . کتاب او موسوم به الدرراللوامع در قراآت مانند اجرومیه ٔ نحو ابن آجروم بین مسلمی...
-
ابن بزاز
لغتنامه دهخدا
ابن بزاز. [ اِ ن ُ ب َزْ زا ] (اِخ ) درویش توکلی بن اسماعیل . صاحب حبیب السیراز او نام می برد. کتاب صفوةالصفا در مناقب و احوال و گفته های شیخ صفی الدین اردبیلی ، تألیف اوست و معاصر با خود شیخ بوده و در قرن هشتم هجری میزیسته است .
-
ابن بزری
لغتنامه دهخدا
ابن بزری . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) زین الدین جمال الاسلام ابوالقاسم عمربن محمدبن احمد (471-560 هَ .ق .). فقیه شافعی . شاگرد امام غزالی و برادرش احمد و کیای هراسی . تولد او در جزیره ٔ ابن عمر. در بغداد علم آموخت و بجزیره رفته و طلاب علم از اطراف بر او گ...
-
ابن بزیزه
لغتنامه دهخدا
ابن بزیزه . [ اِ ن ُ ب َ زی زَ ] (اِخ ) عبدالعزیزبن ابراهیم مالکی المغربی فقیه ، در مائه ٔ هفتم هجری میزیسته و او راست کتاب شرح الاحکام و غیره .
-
ابن بسام
لغتنامه دهخدا
ابن بسام . [ اِ ن ُ ب َس ْ سا ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن محمدبن نصربن منصوربن بسام . وفات 303 هَ .ق . شاعر عرب . او بیشتر بهجا میگرائید و هیچکس از معاصرین و حتی کسان او از زبان او ایمن نبودند. ابن الندیم از کتب او کتاب اخبار عمربن ابی ربیعه و کتاب الزن...
-
ابن بسیل
لغتنامه دهخدا
ابن بسیل . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) نام قریه ای بشام . (المزهر).
-
ابن بشار
لغتنامه دهخدا
ابن بشار. [ اِ ن ُ ب َش ْ شا ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سلیمان بن بشار کاتب . یکی از افاضل کتاب در بلاغت و صناعت . او استاد ابوعبداﷲ کوفی وزیر بود و کتاب الخراج الکبیر در هزار ورقه و کتاب البیوتات و المنادمه از اوست .
-
ابن بشکوال
لغتنامه دهخدا
ابن بشکوال . [ اِ ن ُ ب َ ک َ ](اِخ ) ابوالقاسم خلف بن عبدالملک بن مسعود قرطبی (494-578 هَ .ق .). در حدیث و علم تاریخ مشهور و کتاب الصله در تاریخ ائمه ٔ اندلس از اوست . (از ابن خلکان ).