کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن شحنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن بابک
لغتنامه دهخدا
ابن بابک . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ )عبدالصمدبن منصوربن حسن بن بابک . وفات 410 هَ .ق . شاعر معروف به زبان عربی . او اصلاً ایرانی بوده و بسیاری از رؤسا را مدح گفته و چون نزد صاحب بن عباد آمد صاحب از او پرسید توئی ؟ ابن بابک در جواب گفت انا ابن بابِک ، یعن...
-
ابن بابویه
لغتنامه دهخدا
ابن بابویه . [ اِ ن ُ ی َ / ب ِ وَی ْه ْ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی را از کنیزکی دیلمی سه پسر آمد: 1 - ابوجعفرمحمدبن علی بن حسین ، فرزند مهتر ابوالحسن مذکور، محدث و فقیه شیعی . وفات 381 هَ .ق . در قم . او از اساتید بسیار و از...
-
ابن بابویه
لغتنامه دهخدا
ابن بابویه . [ اِ ن ُ ی َ / ب ِ وَی ْه ْ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی . فقیه معروف شیعی . در مدینه ٔ قم فقه آموخت و هم بدانجا تجارت می ورزید. در سال 328 هَ .ق . صحبت حسین بن روح را به بغداد دریافت . او را تصنیفات چند و بقول ابن...
-
ابن باجه
لغتنامه دهخدا
ابن باجه . [ اِ ن ُ ج َ ] (اِخ ) ابوبکرمحمدبن باجه ٔ تجیبی ، و او را ابن الصائغ نیز نامند. حافظ و فیلسوف و طبیب و ادیب و عالم ریاضی و موسیقی است . مولدش سرقسطه و موطن به اشبیلیه بوده است . بیست سال وزارت ابوبکربن ابراهیم کرد و سپس بفاس رفت و بسعایت ا...
-
ابن باذش
لغتنامه دهخدا
ابن باذش . [ اِ ن ُ ذِ ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن علی بن احمدبن خلف غرناطی (491-540 هَ .ق .). ادیب نحوی اندلسی . در کشور خویش شهرتی داشته و کتاب اقناع در قراآت از اوست . و پدرش علی بن احمد امام جامع غرناطه نیز از علما و ادبای آن ناحیت بوده و بر بسیاری ک...
-
ابن باری
لغتنامه دهخدا
ابن باری .[ اِ ن ُ ] (اِخ ) نام شاعری از عرب . (منتهی الارب ).
-
ابن بازیار
لغتنامه دهخدا
ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوعلی احمدبن نصربن الحسین البازیار الخراسانی . ندیم سیف الدوله . جد او نصربن الحسین از ناقله ٔ سرّمن رأی است . در خدمت معتضد خلیفه میزیست و در پرورش مرغان شکاری استاد بود. ابوعلی یکی از دانشمندان ادب است و به سال 353 ه...
-
ابن بازیار
لغتنامه دهخدا
ابن بازیار. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عمربن بازیار منجم . شاگردحبش بن عبداﷲ. او را در فن خود تألیفات چند است ، ازجمله : کتاب الاهویه . کتاب الزیج . کتاب القرانات و تحویل سنی العالم . کتاب الموالید و تحویل سنیها. و حبش بن عبداﷲ استاد محمدبن عب...
-
ابن باطیش
لغتنامه دهخدا
ابن باطیش . [ اِ ن ُ ](اِخ ) عمادالدین اسماعیل بن هبةاﷲبن باطیش . کتابی درطبقات شافعیه کرده و آنرا در سال 644 هَ .ق . بانجام رسانیده و به سال 655 درگذشته است . (کشف الظنون ).
-
ابن باغان
لغتنامه دهخدا
ابن باغان . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) عباس بن باغان بن الربیع، مکنی به ابوالربیع. از اصحاب علوم هیئت . او راست : کتاب قسمةالمعمور من الارض و هیئةالدنیا. (ابن الندیم ).
-
ابن باقلانی
لغتنامه دهخدا
ابن باقلانی . [ اِ ن ُ ق ِ ] (اِخ ) محمدبن طیب بن محمد بصری . وفات 403 هَ .ق . متکلم اشعری . پدر یا جدش چنانکه شهرت او دلالت دارد باقلافروش بوده و خود او در علم کلام فائق آمده و در سایر علوم ادبی ید طولی داشته . او در بغداد متوطن بود و کرّتی ازطرف عض...
-
ابن باقی
لغتنامه دهخدا
ابن باقی . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) علی بن حسین بن حسان بن باقی . عالم شیعی در قرن هفتم هجری ، معاصر با محقق اول . تاریخ وفات او در دست نیست . خود در آخر کتاب اختیارالمصباح گوید که در سال 653 هَ .ق . از تألیف آن پرداخته است . (روضات ).
-
ابن بانه
لغتنامه دهخدا
ابن بانه . [ اِ ن ُ ن َ ] (اِخ ) عمروبن محمدبن سلیمان بن راشد، از غیر نژاد عرب ، از موالی یوسف بن عمر ثقفی . وفات 278 هَ .ق . خنیاگر معروف . شاگرد اسحاق بن ابراهیم موصلی . موطن او بغداد بوده و کتاب مجردالاغانی از اوست و شعر نیز میگفته و از ندمای متوک...
-
ابن بجدان
لغتنامه دهخدا
ابن بجدان . [ اِ ن ُ ب ُ ] (اِخ ) نام یکی از تابعین . (منتهی الارب ).
-
ابن بجره
لغتنامه دهخدا
ابن بجره . [ اِ ن ُ ب َ ج َ رَ ] (اِخ ) کنیت شبیب بن بجره که با ابن ملجم مرادی در قتل امیرالمؤمنین علی علیه السلام همدست بوده است .