کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن ابی طاهر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن احنف
لغتنامه دهخدا
ابن احنف . [ اِ ن ُ اَ ن َ ] (اِخ ) ابوالفضل عباس . از شعرای دربار هرون خلیفه . او اصلاً عرب است لیکن چون نیاکان او از دیرزمانی بخراسان هجرت کردند ابوالفضل تربیه و ادب ایرانی فراگرفت . ابراهیم بن عباس صولی خواهرزاده ٔاوست . وفات او بقولی به سال 192 ه...
-
ابن ادریس
لغتنامه دهخدا
ابن ادریس . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن احمدبن ادریس عجلی . ولادت در حدود 544 هَ .ق . وفات 578 یا 598. فقیه شیعی . از طرف مادر بشیخ ابوجعفر طوسی می پیوندد. تولد او در حِلّه بوده و شاگردانی مانند ابن نما و غیره داشته است . و او را کتابی است د...
-
ابن ادریس
لغتنامه دهخدا
ابن ادریس . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) کنیت امام شافعی . رجوع به شافعی محمدبن ادریس ... شود.
-
ابن اذنوبی
لغتنامه دهخدا
ابن اذنوبی . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) نام یکی از فقها بمذهب محمدبن جریر طبری . (ابن الندیم ).
-
ابن اذین
لغتنامه دهخدا
ابن اذین . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ندیم ابونواس . (منتهی الارب ).
-
ابن اروی
لغتنامه دهخدا
ابن اروی . [ اِ ن ُ اَ وا ] (اِخ ) کنیت عثمان بن عفان ، خلیفه ٔ سیم . و اروی نام مادر اوست .
-
ابن اسحاق
لغتنامه دهخدا
ابن اسحاق . [ اِ ن ُ اِ ] (اِخ ) ابوبکر یا ابوعبداﷲ محمد، نواده ٔ یسار. و یسار را در سال 12 هَ .ق . ببردگی بمدینه برده اند، و آغاز زندگانی ابن اسحاق بمدینه بود و بعلت قصص و اشعاری مخالف عفاف که از او مشهور شد موردغضب مالک بن انس امام معروف گردیده و ن...
-
ابن اسفندیار
لغتنامه دهخدا
ابن اسفندیار. [ اِ ن ُ اِ ف َ ] (اِخ ) محمدبن حسن . مورخ ایرانی ، صاحب تاریخ طبرستان . از شرح زندگانی او چیزی در دست نیست جز همانکه خود در مقدمه ٔ تاریخ ذکر کرده است . او در سال 606 هَ .ق . هنگام کشته شدن رستم بن اردشیر فرمانفرمای طبرستان در بغداد بو...
-
ابن اسماء
لغتنامه دهخدا
ابن اسماء. [اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) کنیت ابوالقاسم عبداﷲبن علی بن محمدبن داودبن جراح . رجوع به ابوالقاسم عبداﷲ... شود.
-
ابن اشرف
لغتنامه دهخدا
ابن اشرف . [ اِ ن ُ اَ رَ ] (اِخ ) شمس الدین محمد سمرقندی حسنی . صاحب کتاب قسطاس المیزان در منطق و آداب البحث و صحائف در کلام . در حدود 600 هَ .ق . وفات کرده است . بر کتاب آداب البحث او شروح و حواشی بسیار نوشته اند و آن مشتمل بر سه فصل است و یک فصل آ...
-
ابن اشنانی
لغتنامه دهخدا
ابن اشنانی . [ اِ ن ُ اُ ] (اِخ ) از فقهای حنفی است و کتاب الشروط از اوست . (ابن الندیم ).
-
ابن اصم
لغتنامه دهخدا
ابن اصم . [ اِ ن ُ اَ ص َم م ] (اِخ ) طبیبی از مردم اسپانیا. در اشبیلیه بمعالجه ٔ مَرْضی ̍ اشتغال می ورزیده و تا اوایل مائه ٔ ششم هجری میزیسته است . لکن تاریخ وفات او معلوم نیست . وی بقاروره تشخیص بیماریها میکرد و در این امر مهارت و شهرتی بسزا داشت ....
-
ابن اطنابه
لغتنامه دهخدا
ابن اطنابه . [ اِ ن ُ اِ ب َ ](اِخ ) نام شاعری از عرب ، و اطنابه نام مادر اوست . ونام این شاعر عمروبن عامربن زید منات بن مالک است .
-
ابن اعثم
لغتنامه دهخدا
ابن اعثم . [ اِ ن ُ اَ ث َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن اعثم کوفی . مورخ عرب . وفات 214 هَ .ق . کتابی در تاریخ خلفا نوشته و بفارسی ترجمه شده است . اصل عربی آن ظاهراً از میان رفته . و ترجمه ای از احمد یا محمدبن محمد منوفی هرویست .
-
ابن اعرابی
لغتنامه دهخدا
ابن اعرابی . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن زیاد الاعرابی . اصلاً از مردم سند بوده . و چنانکه خود میگفت بشب وفات ابوحنیفه متولد شده . او ربیب مفضل بن محمد است . ابن اعرابی یکی از بزرگان ائمه ٔ لغت عرب است و علمای لغت بقول او استشهاد کنند. اودر ...