کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابن ابی الولید زندیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابن ابی الولید زندیق
لغتنامه دهخدا
ابن ابی الولید زندیق . [ اِ ن ُ اَ بِل ْ وَ دِ زِ ] (اِخ ) او را سی ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
-
واژههای مشابه
-
آبن
لغتنامه دهخدا
آبن . [ ب ِ ] (ع ص ) طعام خشک .
-
ابن سینا
فرهنگ واژههای سره
پور سینا
-
ابن السبیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَبناءُالسَّبیل] ‹ابنسبیل› [مجاز] (فقه) 'ebnossabil مسافری که در شهر خود بضاعت و سروسامان دارد اما در سفر بیچیز و تهیدست مانده و توانایی بازگشت به شهر خود ندارد و مستحق زکات است؛ درراهمانده.
-
ابن اللبون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ebnollabun شتر نر دوساله.
-
ابن الوقت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ebnolvaqt ۱. کسی که به مقتضای وقت و زمان کار میکند و وقت را غنیمت میشمارد؛ فرصتطلب.۲. (تصوف) ویژگی صوفیای که به زمان حال و گذشته توجه نمیکند و تنها به واردات غیبی توجه دارد و به ذکر حق میپردازد: ◻︎ صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق ...
-
ابن السبیل
فرهنگ فارسی معین
(اِ بْ نُ سْ سَ) [ ع . ] (ص مر.) راه نشین ، مسافر تهیدست .
-
ابن الماء
فرهنگ فارسی معین
(اِ بْ نُ لْ) [ ع . ] (اِ.) مرغابی .
-
ابن الوقت
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) [ ع . ] (ص مر.) 1 - فرصت - طلب ، آن کسی که هر لحظه رنگ عوض می کند. 2 - در اصطلاح صوفیان سالکی که فرصت را از دست ندهد و به انجام وظایف بپردازد و به گذشته و آینده توجهی نداشته باشد.
-
ابن الیوم
فرهنگ فارسی معین
( ~. یَ) [ ع . ] (ص مر.) بی خیال ، بی قید.
-
ابن ابار
لغتنامه دهخدا
ابن ابار. [ اِ ن ُ اَب ْ با ] (اِخ ) ابوجعفر احمدبن محمد خولانی . رجوع به ابوجعفر احمدبن محمد شود.
-
ابن اثری
لغتنامه دهخدا
ابن اثری . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) رجوع به ماشأاﷲبن اثری شود.
-
ابن اجدابی
لغتنامه دهخدا
ابن اجدابی . [ اِ ن ُ اَ ] (اِخ ) ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل . از مردم اجدابیه ،میان بن غازی و طرابلس . او ادیبی فاضل بوده و کتاب کفایةالمتحفظ در لغت و کتاب الانواء و جز آن از اوست .
-
ابن احمر
لغتنامه دهخدا
ابن احمر. [ اِ ن ُ اَ م َ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن یوسف شود.