کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابلی
معنی
(اَ بُ) (اِ.) (عا.) مخفف «ابوالقاسم » است و بیشتر آن را در مقام کوچک شمردن و خطاب به آشنا و خویشاوند که با او رو دربایستی نداشته باشند به کار می برند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابلی
فرهنگ فارسی معین
(اَ بُ) (اِ.) (عا.) مخفف «ابوالقاسم » است و بیشتر آن را در مقام کوچک شمردن و خطاب به آشنا و خویشاوند که با او رو دربایستی نداشته باشند به کار می برند.
-
ابلی
لغتنامه دهخدا
ابلی . [ اَ ب ُ ] (اِ) به لوترا، شرم ِ مرد.
-
ابلی
لغتنامه دهخدا
ابلی . [ اَ لا ] (ع ن تف ) کهنه تر.
-
ابلی
لغتنامه دهخدا
ابلی . [ اِ ب ِ لی ی ] (ع ص نسبی ) رجل ابلی ؛ مردی اشتردار. (مهذب الاسماء).
-
ابلی
لغتنامه دهخدا
ابلی . [ اُ ب ُل ْ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به اُبُلّه : و از ابله دستار و عمامه ٔ ابلی خیزد. (حدود العالم ).
-
ابلی
لغتنامه دهخدا
ابلی . [ اُ لا ] (اِخ ) کوهساریست از بنی سلیم میان مکه و مدینه ، و در آن آبهاست از جمله چاه معونه و چاه ذوساعده و ماهورها و تلها باشد پیوسته به یکدیگر.
-
ابلی
لغتنامه دهخدا
ابلی . [ اُ لی ی ] (اِخ ) نام کوهی معروف نزدیک اجا وسلمی ، دو کوه قبیله ٔ طی و در آنجا مردابی است به پهنای هفت فرسنگ که آب باران در آن گرد آید، تلخ مزه .
-
ابلی
واژهنامه آزاد
مکانی که دارای آب و هوایی خوش می باشد ،
-
واژههای مشابه
-
Abelian group
گروه آبلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] هر گروه که عمل دوتایی آن جابهجایی باشد متـ . گروه جابهجایی 1 commutative group
-
Abelian category
رستۀ آبِلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] یک رستۀ جمعی که هر ریختار آن دارای هسته و همهسته است و همه ریختارهای Coim f → Im f مربوط به آن یکریختی هستند
-
واژههای همآوا
-
عبلی
لغتنامه دهخدا
عبلی . [ ع َ ب َ لی ْی ] (ص نسبی ) نسبت است به عبل و آن بطنی از رعین است . (از اللباب ج 3 ص 116).
-
جستوجو در متن
-
commutative group
گروه جابهجایی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← گروه آبلی