کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابسه
دیکشنری فارسی به عربی
خراج
-
واژههای مشابه
-
آبسه
فرهنگ واژههای سره
پیله
-
آبسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: abcès] (پزشکی) 'ābse تورم نقطهای از بدن به دلیل جمع شدن چرک در زیر پوست.
-
آبسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← دُمل
-
آبسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) [ فر. ] (اِ.) ورم عفونی در لثه یا هر نقطه ای از بدن ، دمل .
-
واژههای همآوا
-
عبثه
لغتنامه دهخدا
عبثه . [ ع َ ب َ ث َ ](ع مص ) یکبار بازی کردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
آبسه
فرهنگ واژههای سره
پیله
-
آبسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: abcès] (پزشکی) 'ābse تورم نقطهای از بدن به دلیل جمع شدن چرک در زیر پوست.
-
آبسه
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) [ فر. ] (اِ.) ورم عفونی در لثه یا هر نقطه ای از بدن ، دمل .
-
جستوجو در متن
-
abscessing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبسه
-
abscesses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبسه ها، ورم چرکی، دمل، ابسه، دنبل، ماده، خراج
-
peritonsillar abscess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آبسه پریتونسلیال