کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابستنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابستنی
دیکشنری فارسی به عربی
حمل
-
واژههای مشابه
-
آبستنی
واژگان مترادف و متضاد
بارداری، حاملگی ≠ سترونی، عقیمی
-
آبستنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: āpustanīh] (زیستشناسی) 'ābestani ۱. آبستن بودن.۲. (اسم) حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن؛ بارداری.
-
آبستنی
لغتنامه دهخدا
آبستنی . [ ب ِ ت َ ] (حامص ) حَبَل . (دهار). حمل . باروری . بار : ترا پنج ماهست از آبستنی از این نامور بچه ٔ رستنی . فردوسی .زآبستنی تهی نشوی هرگزهرچند روزروز همی زایی . ناصرخسرو.- امثال :آبستنی نهان بود و زادن آشکار .
-
conception
آبستنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] آغاز بارداری با لانهگزینی (implantation) تخم لقاحیافته (blastocyst) در زهدان
-
postconception
پسآبستنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مربوط به بعد از آبستنی
-
preconception
پیشآبستنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] مربوط به قبل از آبستنی
-
باد آبستنی
لغتنامه دهخدا
باد آبستنی . [ دِ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بادی که درخت را باردار کند. (آنندراج ).
-
وسیله جلوگیری از ابستنی
دیکشنری فارسی به عربی
مانع الحمل
-
واژههای همآوا
-
آبستنی
واژگان مترادف و متضاد
بارداری، حاملگی ≠ سترونی، عقیمی
-
آبستنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: āpustanīh] (زیستشناسی) 'ābestani ۱. آبستن بودن.۲. (اسم) حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن؛ بارداری.
-
آبستنی
لغتنامه دهخدا
آبستنی . [ ب ِ ت َ ] (حامص ) حَبَل . (دهار). حمل . باروری . بار : ترا پنج ماهست از آبستنی از این نامور بچه ٔ رستنی . فردوسی .زآبستنی تهی نشوی هرگزهرچند روزروز همی زایی . ناصرخسرو.- امثال :آبستنی نهان بود و زادن آشکار .