کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابزار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tool
ابزار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم مهندسی] [رایانه و فنّاوری اطلاعات] یکی از گزینههای تصویری که بهکمک آن میتوان به امکانات اختصاصی یک نرمافزار دست یافت [علوم مهندسی] وسیلۀ انجام کاری که معمولاً با دست انجام شود
-
جستوجو در متن
-
toolmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار ابزار
-
machine tool
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماشین ابزار، ابزار ماشینی
-
instrument
واژهنامه آزاد
سَنج ابزار، ابزارِ سنَچِش.
-
إداة
دیکشنری عربی به فارسی
ابزار , آلت دست , ابزار دست , وسيله
-
precision instrument
واژهنامه آزاد
نازُکاچ، نازُک اَبزار. همانست که با واژۀ تازی "ابزار دقیق" می گویند. "اچ" پسوندِ پارسی به چَمِ "ابزار" است. برای نمونه، ابزار پخت و پز "پزاچ" است.
-
instrumentary
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
instrumentality
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
toolach
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
toolkit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
instrumentate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
toolsy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
instrumented
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار
-
tool kit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابزار