کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابریشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
silvery-bodied
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابریشمی
-
silkie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابریشمی
-
حریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] harir ۱. ابریشم.۲. پارچۀ ابریشمی.۳. جامۀ ابریشمی؛ پرنیان؛ پرند.
-
ابیاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به ابیار، شهری در مصر) [قدیمی] 'abyāri نوعی پارچۀ ابریشمی راهراه.
-
silky terrier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تریر ابریشمی
-
silkwoman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زن ابریشمی
-
silky cornel
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوشواره ابریشمی
-
emery cloth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پارچه ابریشمی
-
silky tamarin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تامارین ابریشمی
-
silk hat
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاه ابریشمی
-
silky anteater
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تئاتر ابریشمی
-
دیباج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: دیبا، جمع: دبابیج] [قدیمی] dibāj پارچۀ ابریشمی.
-
رش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] raš جامۀ ابریشمی.
-
وال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] ‹والا، واله› vāl نوعی پارچۀ ابریشمی.
-
silky wisteria
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ویستریا ابریشمی