کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابریشمین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابریشمین
معنی
(اَ شَ) (ص نسب .) منسوب به ابریشم ، جامه و پارچة ابریشمی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابریشمین
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ) (ص نسب .) منسوب به ابریشم ، جامه و پارچة ابریشمی .
-
ابریشمین
لغتنامه دهخدا
ابریشمین . [ اَ ش َ ] (ص نسبی ) از ابریشم : جامه ٔ ابریشمین .
-
جستوجو در متن
-
ترمه
واژگان مترادف و متضاد
پارچه ابریشمین گلوبوتهدار
-
رش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) نوعی جامة ابریشمین گرانبها.
-
ریشمان
لغتنامه دهخدا
ریشمان . (ص نسبی ) ریشمانی . ابریشمین . (ناظم الاطباء). به معنی ریشمین است . (از آنندراج ). رجوع به ابریشمین و ریشمین شود.
-
کوکوز
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نوعی از پارچة ابریشمین زر - دوزی .
-
سیلک
واژگان مترادف و متضاد
۱. حریر، ابریشم ۲. ابریشمی، ابریشمین
-
انگلیون
فرهنگ فارسی معین
(اَ گِ) (اِ.) 1 - انجیل . 2 - نوعی پارچة ابریشمین که انجیل را در آن می پیچیدند.
-
حریر
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (اِ.)1 - پرنیان ، ابریشم . 2 - پارچة ابریشمین .
-
دیناری
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - پارچه ای است ابریشمین . 2 - نوعی شراب لعلی .
-
آبادی کاغذ
لغتنامه دهخدا
آبادی کاغذ. [ غ َ ] (اِ مرکب ) قسمی کاغذ ابریشمین .
-
ریشمانی
لغتنامه دهخدا
ریشمانی . (ص نسبی ) ریشمان . ابریشمین . (ناظم الاطباء). رجوع به ریشمان و ابریشمی شود.
-
عمادیه
لغتنامه دهخدا
عمادیه . [ ع ِ ی َ / ی ِ ] (اِ) یک قسم پارچه ٔ ابریشمین . (ناظم الاطباء).
-
قزین
لغتنامه دهخدا
قزین . [ ق َ ] (ص نسبی ) هر چیز ساخته شده از ابریشم . ابریشمین . (ناظم الاطباء).