کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
آبریز
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبریزگاه، توالت، دستشویی، کابینه، مبال، مستراح ۲. دلو ۳. آبدستان، آفتابه، ابریق، مطهره
-
آبریز
واژگان مترادف و متضاد
میزاب، ناو، ناودان
-
آبریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābriz ۱. جای ریختن آب.۲. (جغرافیا) جایی از رودخانه که آب از کوه یا نهر وارد آن میشود.۳. چاهی که آبهای گندیده یا آب حمام و مطبخ در آن ریخته شود.۴. = مستراح۵. [قدیمی] ظرف شراب.
-
آبریز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.)1 - فاضلاب . 2 - مستراح . 3 - آفتابه . 4 - دلو.
-
آبریز
لغتنامه دهخدا
آبریز. (اِ مرکب ) دَلو. دول : دوستی زآبریز چرخ بِبَرزآنکه آن گه تهی بود گه پر. سنائی . || مبرز. متوضا. مبال : شعر تو باید به آبریز درانداخت گر بود از مشک تر نبشته به ابریز. سوزنی .ببهانه ٔ آبریز بیرون آمد و کاردی کوچک از خدمتکاران خویش بستد. (تاریخ ط...
-
آبریز
لغتنامه دهخدا
آبریز. (اِخ ) نام محلی کنار راه خاش به چاه ملک میان سامسور و چاه ملک به مسافت 192600 گز از خاش .
-
جستوجو در متن
-
آب پخشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābpaxšan کوهها و بلندیهایی که آبریز رودی را از آبریز رودهای دیگر جدا میکنند.
-
ابریق
فرهنگ واژههای سره
آبریز، آوتابه
-
حوضۀ آبخیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حوضۀ آبریز
-
catchment area
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوضه آبریز
-
آبخیز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← حوضۀ آبریز
-
catchment basin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حوضه آبریز
-
لولئین خانه
لهجه و گویش تهرانی
آبریز، مستراح
-
آوریز
لغتنامه دهخدا
آوریز. (اِ مرکب ) آبریز.