کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابرم
لغتنامه دهخدا
ابرم . [ اَ رَ ] (ع اِ) علتی است . || نام گیاهی است . (منتهی الارب ).
-
ابرم
لغتنامه دهخدا
ابرم . [ اِرَ ] (اِخ ) نام شهری یا قریه ای است به نواحی حلب .
-
واژههای مشابه
-
أبرَمَ
دیکشنری عربی به فارسی
تأکيدکرد , به تأييد رساند , تصويب کرد , به تصويب رساند , بست (قرارداد) , منعقدکرد
-
أبرَمَ مُعاهَدَهً
دیکشنری عربی به فارسی
قراردادي بست (منعقدکرد)
-
أبرَمَ (أکَّدَ) العَزمَ
دیکشنری عربی به فارسی
تصميم گرفت , اراده کرد , مصمم شد , در صدد برآمد , بر آن شد که
-
جستوجو در متن
-
تأکیدکرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ
-
به تأیید رساند
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ
-
تصویب کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ
-
به تصویب رساند
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ
-
بست (قرارداد)
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ
-
منعقدکرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ
-
قراردادی بست (منعقدکرد)
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ مُعاهَدَهً
-
اراده کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَمَ (أکَّدَ) العَزمَ