کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابرخس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابرخس
لغتنامه دهخدا
ابرخس . [ اِ ب َ خ ُ ] (اِخ ) نام بزرگترین هیئت شناس باستانی یونانی . مولد او به نیقیا در نیمه ٔ قرن دویم از میلاد. و گویند او مخترع اسطرلاب است . ابن الندیم گوید او استاد بطلمیوس صاحب مجسطی است و پیش از بطلمیوس رصد کواکب کرده است . و البته مراد ابن ...
-
ابرخس
لغتنامه دهخدا
ابرخس . [ اِ ب َ خ ُ ] (اِخ ) نام یکی از پسران پیزیسترات . 528 ق .م .
-
ابرخس
لغتنامه دهخدا
ابرخس . [ اِ ب َخ ُ ] (اِخ ) نام فیلسوفی یونانی در مائه ٔ چهارم ق .م . پیرو طریقه ٔ فیثاغورس .
-
ابرخس
لغتنامه دهخدا
ابرخس . [ اِب َ خ ُ ] (اِخ ) نام کتابی از افلاطون . (ابن الندیم ).
-
واژههای مشابه
-
ابرخس الزفنی
لغتنامه دهخدا
ابرخس الزفنی . [ اِ ب َ خ ُ ؟ ] (اِخ ) [ کذا ] او راست : کتاب صناعةالجبر معروف به حدود، و این کتاب را ابوالوفا محمدبن محمد الحاسب البوزجانی النیشابوری نقل و اصلاح کرده ، و نیز محمد را شرحی بر این کتاب هست که با براهین هندسی معلل است . و نیز ابرخس راس...
-
جستوجو در متن
-
ذیوطالس
لغتنامه دهخدا
ذیوطالس . [ ی ُ ل ِ ] (اِخ ) ذیُوطالیس (اِخ ) در تاریخ الحکمای قفطی آمده است در شرح حال ارسطو: و لمّا حضرته الوفات قال انّی قد جعلت وصیتی ابداً فی جمیع ما خلفت الی انطیبطرس و الی ان تقدم نیقاترفلیکن ارسطومانس و طیمرخس و ابرخس و ذیوطالیس عانین بتفقد م...
-
ارسطیفس
لغتنامه دهخدا
ارسطیفس . [ اَ رِ ف ِ ] (اِخ ) قورینائی . (تاریخ الحکمای قفطی ص 25). یا ارسطیفس الرفنی یا ارسطیفوس قورینائی . (طبقات الامم قاضی صاعد اندلسی ). قفطی گوید: وی از اهل قورینا بود و گویند قورینا در قدیم همان رفینه ٔ شام نزدیک حمص بود. واﷲ اعلم . و من مکتو...
-
اصطرلاب
لغتنامه دهخدا
اصطرلاب . [ اِ طَ / اَ طَ / اُ طُ ] (معرب ، اِ) ابزاریست که بدان ارتفاع خورشید و ستارگان را سنجند. (از قطرالمحیط). همان اسطرلاب است . (شرفنامه ٔ منیری ). معروفست و آن آلتی باشد از برنج و تال ساخته که منجمان بدان ارتفاع آفتاب و کواکب معلوم کنند و این ...
-
جبر و مقابله
لغتنامه دهخدا
جبر و مقابله . [ ج َ رُ م ُ ب َ / ب ِ ل َ / ل ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) علمی است از فنون حساب که دانسته میشود بآن بسیاری از مجهولات عددیه بزیادت کردن و کم کردن اعداد در مبادی مطلوب ، چه جبر در اصطلاح این علم بمعنی زیاده کردن است و مقابله بمعنی کم ک...
-
اسکندرانی
لغتنامه دهخدا
اسکندرانی . [ اِ ک َ دَ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به اسکندریه . (سمعانی ). || نوعی پارچه بوده است که شاید از آن کفن نیز می کرده اند : اگر اسکندری دنیای فانی کند بر تو کفن اسکندرانی . عطار (اسرارنامه ).از وی [ بدرالدین بن نورالدین البروی ] شنیدم که وقتی ب...
-
ابوالوفاء
لغتنامه دهخدا
ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن یحیی بن اسماعیل بن عباس بوزجانی از مردم بوزجان شهرکی بخراسان میان هرات و نیشابور. حاسب مشهور. یکی از ائمه ٔ مشاهیر در علم هندسه و او را درین علم استخراجات غریبه است که کس پیش از او بر آنها دست نیافته اس...
-
بطلمیوس قلوذی
لغتنامه دهخدا
بطلمیوس قلوذی . [ ب َ ل َ س ِ ق َ ] (اِخ ) حکیمی بوده یونانی . (برهان ). منجم معروف و مشهور که درمائه ٔ دویم میلادی در مصر متولد گردید. این دانشمند چنان فرض کرد که زمین ثابت و ساکن و مرکز عالم است وفرضیات این منجم تا ظهور معلم معروف کوپرنیک مسلم بود ...
-
افلاطون
لغتنامه دهخدا
افلاطون . [ اَ ] (اِخ ) ابن ارسطون یا اریستن . از شاگردان فیثاغورس بود که با سقراط نزد او تلمذ می نمود، لیکن در زمان حیات سقراط اشتهاری در میان علماء نداشت . وی بزرگ زاده و از خاندانهای معروف علم یونان است و خود بتمام فنون طبیعی آگاهی داشت . آثار گرا...