کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابراض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابراض
لغتنامه دهخدا
ابراض . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ بَرض .
-
ابراض
لغتنامه دهخدا
ابراض . [ اِ ] (ع مص ) گیاه گوناگون برآوردن زمین آنگاه که گیاهان را برای خردی و حقیری از یکدیگر باز نتوان شناخت .
-
واژههای همآوا
-
ابراز
واژگان مترادف و متضاد
۱. افشا، برملا، بروز، فاش ۲. اشعار، اظهار، اعتراف، اعلام، اقرار، بیان، تقریر، عرض ۳. آشکار ساختن، ظاهر کردن ≠ کتمان
-
ابراز
فرهنگ واژههای سره
آشکاری، نشان دادن، آشکارکردن، نمایانی، نمایش
-
ابراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebrāz ۱. ظاهر ساختن؛ آشکار کردن.۲. بیرون آوردن.
-
ابراز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) بروز دادن ، بیرون آوردن ، آشکار کردن .
-
ابراز
لغتنامه دهخدا
ابراز. [ اِ ] (ع مص ) نمودن . پیدا کردن . بیرون آوردن . (زوزنی ). بیرون کردن چیزی را. آشکار کردن . اظهار. ظاهر کردن . عرض کردن . || گشادن نامه . || زر خالص گرفتن . || عزم سفر کردن .
-
جستوجو در متن
-
ابرضاض
لغتنامه دهخدا
ابرضاض . [ اِ رِ ] (ع مص ) رجوع به ابراض شود.
-
برض
لغتنامه دهخدا
برض . [ ب َ ] (ع ص ) اندک . خلاف غمر، یقال ماء برض ؛ ای قلیل . آب سخت اندک . (مهذب الاسماء). ج ، براض ، بُروض ، أبراض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). بُراض . (اقرب الموارد). و رجوع به براض شود.