کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابج
لغتنامه دهخدا
ابج . [ اَ ب َ ] (ع اِ) ابد.
-
ابج
لغتنامه دهخدا
ابج . [ اَ ب َج ج ] (ع ص ) فراخ چشم .
-
واژههای مشابه
-
آبج
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - نشانة کمان گروهه . 2 - آلتی در زراعت . آبچ نیز گویند.
-
آبج
لغتنامه دهخدا
آبج . [ ب َ ] (اِ) نشانه ٔ کمان گروهه . || آلتی در زراعت .
-
واژههای همآوا
-
آبج
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - نشانة کمان گروهه . 2 - آلتی در زراعت . آبچ نیز گویند.
-
آبج
لغتنامه دهخدا
آبج . [ ب َ ] (اِ) نشانه ٔ کمان گروهه . || آلتی در زراعت .
-
جستوجو در متن
-
آبچ
لغتنامه دهخدا
آبچ . [ ب َ ] (اِ) آبج .
-
آبجی
لغتنامه دهخدا
آبجی . [ ب َ ] (ص نسبی ) ظاهراً منسوب به آبج معرب آبه (آوه )، و محتمل است که آبج محلی دیگر باشد.
-
اج
لغتنامه دهخدا
اج . [ ََ-ج ْ / َِ-ج ْ ] (پسوند/حرف ) مزید مؤخری است در امکنه . صورتی از اگ ، اک ، اه : آبج . اشترج . ایذج . خلج . خیارج . دعنج . رخج . روبنج . سهرج . سیرج . طسفونج (طیسفون ). غورج . فندورج . فهرج . قورج . کذج . کرج . کندانج . مدبج . مستج . مَنْبِج ...
-
د
لغتنامه دهخدا
د. (حرف ) صورت حرف دهم از الفبای فارسی و هشتم از الفبای عربی و چهارم از الفبای ابجدی و نام آن دال است و گاه برای استواری ِ ضبط، دال مهمله گویند. (مقدمه ٔ برهان ). و آن از حروف ترابیه و نطعیه و قلقله و متشابهه و ملفوظی و شمسیه و مصمته و محقورة و مجزوم...
-
ج
لغتنامه دهخدا
ج . (حرف ) حرف ششم است از حروف الفبای فارسی و حرف پنجم از حروف هجای عرب و حرف سوم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل نماینده ٔ عدد سه است . و نزد لغویان و اهل صرف و نحو نشانه است جمع را و در تجوید علامت خاصه ٔ وقف جائز است و از حروف مصمته و شجریه و محقوره و...