کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابتلال
/'ebtelāl/
معنی
نیکو شدن حال کسی پس از بیماری و سختی و لاغری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ebtelāl نیکو شدن حال کسی پس از بیماری و سختی و لاغری.
-
ابتلال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - تر شدن . 2 - خوب شدن حال پس از بیماری و سختی . 3 - چاق شدن پس از نزاری .
-
ابتلال
لغتنامه دهخدا
ابتلال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تر شدن . (زوزنی ). || از بیماری به شدن . نیکو شدن حال پس از بدی و سختی . || آب بزیر پوستش دویدن پس از نزاری .
-
جستوجو در متن
-
تبلل
لغتنامه دهخدا
تبلل . [ ت َ ب َل ْ ل ُل ْ ] (ع مص ) ابتلال . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (منتهی الارب ). تر شدن . (تاج المصادر بیهقی ). تر گردیدن . || به شدن از بیماری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نیکوحال شدن بعد از لاغری . ...
-
شفا یافتن
لغتنامه دهخدا
شفا یافتن . [ ش ِ / ش َ ت َ ] (مص مرکب ) خوب شدن .بِه ْ شدن . ابلال . بلول . ابتلال . تبلل . استبلال . بِه ْ شدن از بیماری . صحت یافتن . بهبود یافتن . تندرست شدن . (یادداشت مؤلف ). استشفاء. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). اشتفاء. (منتهی الارب...
-
بلة
لغتنامه دهخدا
بلة. [ ب ُل ْ ل َ ] (ع اِ) تری گیاه تر. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || بقیه ٔ علف . (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). || تازگی . جوانی . (منتهی الارب ). || رطوبت و تری : اِسقه علی بلته ؛ بر ابتلال و غمناکی آن . (از ذیل...
-
به شدن
لغتنامه دهخدا
به شدن . [ ب ِه ْ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به گشتن . شفا یافتن . ابتلال . استبلال تبلل . بلول . ابلال . نیکو شدن . ملتئم گشتن . خوب شدن : باد بر سر حارث دمید و آن جراحت وزخم هم در وقت به شد. (ترجمه ٔ تاریخ طبری بلعمی ).اگر به شوم گر نهم سر بمرگ که مرگ اند...