کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتلاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابتلاء
معنی
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دچار شدن ، در بلا افتادن . 2 - (مص م .) مورد آزمایش قرار دادن ، امتحان کردن .3 - (اِمص .) گرفتاری ، مصیبت .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. گرفتاری، مصیبت
۲. دچار، گرفتار
۳. آزمایش، آزمون، امتحان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتلاء
واژگان مترادف و متضاد
۱. گرفتاری، مصیبت ۲. دچار، گرفتار ۳. آزمایش، آزمون، امتحان
-
ابتلاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دچار شدن ، در بلا افتادن . 2 - (مص م .) مورد آزمایش قرار دادن ، امتحان کردن .3 - (اِمص .) گرفتاری ، مصیبت .
-
ابتلاء
لغتنامه دهخدا
ابتلاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ابتلا. آزمودن . بیازمودن . آزمایش . امتحان . آزمایش کردن . خبر پرسیدن . اختبار. (از آنندراج ). || در بلا و رنج افکندن . مبتلا کردن . گرفتار و دچار رنجی کردن . || در بلا افتادن . گرفتاری . (از آنندراج ) : گفت رنج احمقی قهر خ...
-
واژههای همآوا
-
ابتلاع
فرهنگ واژههای سره
اوباریدن، فروبردن
-
ابتلاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ebtelā' به گلو فروبردن؛ بلعیدن.
-
ابتلاع
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) بلعیدن ، فرو دادن ، قورت دادن .
-
ابتلاع
لغتنامه دهخدا
ابتلاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فروبردن با حلق و گلو. بلع. (زوزنی ). بگلو فروبردن . بلعیدن . فروبردن . فرودادن . تو دادن . قورت دادن (در تداول عامه ).
-
جستوجو در متن
-
tuberculation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سل ریوی، ابتلاء بمرض سل، برجستگی یازگیل
-
locomotor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حرکتی حرکتی، ابتلاء اعضای حرکتی، دارای گرفتاری در اعضای حرکتی، جنبده، متحرک، نقص تحرک
-
affections
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عواطف، عاطفه، محبت، مهربانی، تاثیر، ابتلاء، مهر، خوی، برخورد، عدم تنافر، عطف، علاقه
-
گرفتاری
لغتنامه دهخدا
گرفتاری . [ گ ِ رِ ] (حامص ) مؤاخذه : هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهدبی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری . منوچهری .|| ابتلاء. اسیری . بیچارگی . درماندگی : اگر به صید روی وحشی از تو نگریزدکه در کمند تو راحت بود گرفتاری .سعدی .
-
ایدز
فرهنگ فارسی معین
(اِ دْ) [ انگ . ]AIDS (اِ.) نوعی بیماری ویروسی که موجب مختل شدن مکانیسم دفاعی بدن شده و زمینه را برای ابتلاء به هر بیماری دیگر بوجود می آورد. این ویروس از طریق رابطة جنسی یا تزریق خون آلوده منتقل می شود.
-
دبه خایگی
لغتنامه دهخدا
دبه خایگی . [ دَب ْ ب َ / ب ِ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دبه خایه . غُری . قیله . اُدره . فتق . قری . فنج . فنگ . بادخایگی . تناسی . ابتلاء به تناس .