کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابان بن ابی عیاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابان بن ابی عیاش
لغتنامه دهخدا
ابان بن ابی عیاش . [ اَ ن ِ ن ِ اَ ع َی ْ یا ] (اِخ ) آنگاه که حجاج قصد قتل سلیم بن قیس هلالی کرد او به ابان پناه برد و هنگام مرگ کتاب مشهور به کتاب سلیم بن قیس را بدو سپرد و ابان از سلیم آن کتاب را روایت کرد. و این اولین کتاب اهل تشیع است . (از ابن ...
-
واژههای مشابه
-
آبان
فرهنگ نامها
(تلفظ: ābān) (پهلوی) آبها ؛ (در گاه شماری) ماه هشتم از سال شمسی ؛ (در قدیم) نام روز دهم از هر ماه شمسی ؛ (در اعلام) نام فرشتهی موکل آب و تدبیر امور مسائل آبان ماه .
-
آبان
واژگان مترادف و متضاد
۱. آبانماه، عقرب ۲. آببان
-
آبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āpān] ‹اَبان› 'ābān ۱. ماه هشتم از سال خورشیدی ایرانی؛ ماه دوم پاییز؛ آبانماه.۲. فرشتۀ موکل بر آب.۳. [قدیمی] روز دهم از هر ماه خورشیدی: ◻︎ آبانروز است روز آبان / خرم گردان به آبِ رَز جان (مسعودسعد: ۵۴۶).
-
آبان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - ایزد نگهبان آب . 2 - هشتمین ماه از سال خورشیدی . 3 - روز دهم هر ماه شمسی .
-
آبان
لغتنامه دهخدا
آبان . (اِخ ) نام فرشته ٔ موکل بر آب و تدبیر امور و مصالحی که در ماه آبان و روز آبان واقع شود. || (اِ) ماه هشتم از سال شمسی مطابق برج عقرب و تشرین اول یعنی ماه دوم خزان میان مهر و آذر و آن را آبانماه و اَبان نیز گویند : ز میغ و نزم که بد، روز روشن از...
-
أبانَ
دیکشنری عربی به فارسی
افشا کردن , لودادن , فاش کردن , اظهارکرد , علني کرد , آشکارکرد , برملاکرد
-
إبَّانَ (في إبَّانِ)
دیکشنری عربی به فارسی
هنگام , زمان , حين , وقت , موقع , درطول , درخلال , درجريان
-
آبان دخت
فرهنگ نامها
(تلفظ: ābān doxt) دختر آبان ، ← آبان ؛ (در اعلام) نام یکی از زنان داریوش سوم .
-
دیر ابان
لغتنامه دهخدا
دیر ابان . [ دَ رِ اَ ] (اِخ ) ازقرای غوطه ٔ دمشق نزدیک قرحتا. (از معجم البلدان ).
-
ام ابان
لغتنامه دهخدا
ام ابان . [ اُم ْ م ُ اَ ] (اِخ ) زنی از صحابیات بود. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1031 شود.
-
ام ابان
لغتنامه دهخدا
ام ابان . [ اُم ْ م ُ اَ ] (اِخ ) زینب تیمیمه مکناة به ام ابان . از زنان شاعر عرب و در فصاحت معروف بوده است .از اشعار معروف او قصیده ای است در مرثیه ٔ پسر خود که بدست ابن دمیسیه کشته شده بود. از آن قصیده است :باهلی و مالی بل بجل عشیرتی قتیل بنی تیم ب...
-
جستوجو در متن
-
ابوهاشم
لغتنامه دهخدا
ابوهاشم .[ اَ ش ِ ] (اِخ ) مغیرةبن عبدالرحمن بن عبداﷲبن ابی عیاش بن ابی ربیعة. محدث است و از ابن عجلان روایت کند.