کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابانت
/'ebānat/
معنی
۱. آشکار کردن؛ واضح ساختن؛ هویدا ساختن.
۲. جدا کردن.
۳. پیدا شدن؛ آشکار شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابانة] ‹ابانه› [قدیمی] 'ebānat ۱. آشکار کردن؛ واضح ساختن؛ هویدا ساختن.۲. جدا کردن.۳. پیدا شدن؛ آشکار شدن.
-
ابانت
فرهنگ فارسی معین
(اِ نَ) [ ع . ابانة ] = ابانه : 1 - (مص م .) آشکار کردن ، واضح ساختن . 2 - (مص ل .) پیدا شدن ، ظهور.
-
ابانت
لغتنامه دهخدا
ابانت . [ اِ ن َ ] (ع اِ) ابانه . دارودسته . ایل و اُبَه .
-
ابانت
لغتنامه دهخدا
ابانت . [ اِ ن َ ] (ع مص ) اِبانه . پیدا کردن . آشکار کردن . روشن کردن . هویدا کردن . || آشکار گفتن . || پیدا شدن . آشکار شدن . هویدا شدن . || پیدائی . ظهور. روشنی . هویدائی . آشکاری . بداهت . || جدا کردن . || بشوی دادن دختر را.
-
جستوجو در متن
-
ابانه
لغتنامه دهخدا
ابانه . [ اِ ن َ ] (ع مص ) رجوع به ابانت شود.
-
هویدائی
لغتنامه دهخدا
هویدائی . [ هَُ وَ / وِ ] (حامص ) وضوح . پیدائی . روشنی . نمایانی . ظهور. بداهت . ابانت . آشکاری .
-
آشکاری
لغتنامه دهخدا
آشکاری .[ ش ْ / ش ِ ] (حامص ) هویدائی . ظهور. پیدائی . پدیداری . فاشی . ذیعان . ذیوع . شیوع . وضوح . روشنی . صراحت . رکی . بی پردگی . بروز. بیان . بداهت . یقین . تبین . ابانت .
-
مستفسر
لغتنامه دهخدا
مستفسر. [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص )نعت فاعلی از استفسار. بیان کردن خواهنده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه طلب ابانت کند. تفسیرخواهنده . پرسنده . پژوهنده . رجوع به استفسار شود.
-
بینونت
لغتنامه دهخدا
بینونت . [ ب َ / ب ِ نو ن َ ] (از ع ، اِمص ) (از بینونة عربی ) جدائی و مفارقت . (غیاث ) (ناظم الاطباء). تباین . ابانت . بین . مباینت . ناسازگاری . ناسازواری . دوگانگی . (یادداشت مؤلف ). || جدا شدن . بریدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بینونة شود.
-
استبانة
لغتنامه دهخدا
استبانة. [اِ ت ِ ن َ ] (ع مص ) پیدا و آشکار شدن . پیدا و آشکار گردیدن . (منتهی الارب ). هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ظهور. پیدائی . آشکاری . هویدائی . || پیدا و آشکار کردن . (منتهی الارب ). || ابانت بجای آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). دانستن . شن...
-
پیدائی
لغتنامه دهخدا
پیدائی . [ پ َ / پ ِ ] (حامص ) حالت و چگونگی پیدا. ظهور. مقابل نهان . وضوح . روشنی . استبانت . ابانت . آشکاری . ذیوع . شهود. هویدائی . مقابل پنهانی : زش ازو پاسخ دهم اندر نهان زش به پیدائی میان مردمان . رودکی .بوقتی کز شرف گویند با خورشید همتائی دل س...
-
مباینة
لغتنامه دهخدا
مباینة. [ م ُ ی َ ن َ ] (ع مص ) از یکدیگر جدا شدن . (غیاث ) (از آنندراج ) (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بینونت . جدا شدن . ابانت . تباین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جدا شدن از چیزی . (ناظم الاطباء). || (ع اِ) نزد محاسبان و مهندسان دوعدد ص...
-
بداهت
لغتنامه دهخدا
بداهت . [ ب َ هََ ] (از ع ، مص ) ناگاه درآمدن . (فرهنگ فارسی معین ). || بی اندیشه سخن گفتن . بی تأمل گفتن و نوشتن . (فرهنگ فارسی معین ) : بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ بنگاه ترجمه ونشر کتاب ص 8). || (اِمص...
-
ظهور
لغتنامه دهخدا
ظهور. [ ظُ ] (ع مص ) آشکار شدن . آشکارا شدن . پدید آمدن . پدیدار شدن . ظاهر شدن : مرد... توبه کرد که پیش از ظهور حجتی بر امثال این کار اقدام ننماید. (کلیله و دمنه ). و چنانکه ظهور آن بی ادوات آتش زدن ممکن نگردد اثر این بی تجربت و ممارست هم ظاهر نشود....