کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ابار
/'abār/
معنی
= سُرب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] (شیمی) [قدیمی] 'abār = سُرب
-
ابار
لغتنامه دهخدا
ابار. [ اَب ْ با ] (ع ص ، اِ) سوزنگر. سوزن فروش . || کیک . || چاه کن . کن کن . مقنی . || اشیاف ابار؛ دوائی است درد چشم را. || رصاص اسود. سرب سوخته .
-
ابار
لغتنامه دهخدا
ابار. [ اِ ] (ع اِ) ج ِ اِبْره . سوزنها.
-
ابار
لغتنامه دهخدا
ابار. [ اِ ] (ع مص ) گشن دادن خرمابن . گرددادن نخل . || نیش زدن کژدم . || سوزن دادن سگ را. || غیبت کردن کسی را. || هلاک گردانیدن . || اصلاح کشت .
-
ابار
لغتنامه دهخدا
ابار. [ اُ ] (اِخ ) نام جائی به یمن و گفته اند نام زمینی بدانسوی بلاد بنی سعد.
-
واژههای مشابه
-
آبار
فرهنگ واژههای سره
چاهها
-
آبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بِئر] [قدیمی] 'ābār = بئر
-
آبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] (پزشکی) [قدیمی] 'ābār دارویی که از سرب و گوگرد تهیه میشد و در چشمپزشکی کاربرد داشت.
-
آبار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ بئر؛ چاه ها.
-
آبار
لغتنامه دهخدا
آبار. (اِ) اُسْرُب . سرب . || سرب سوخته . آنُک محرق . رصاص اسود. (قاموس ). سرب سیاه . و طریقه ٔ ساختن آن آن است که سرب را در تابه ای آهنین نهند و کاسه ای که بن آن سوراخ است بر روی تابه واژگون کنند و بدمند تا آنگاه که سرب سوخته گردد و آن در علاج ریشها...
-
آبار
لغتنامه دهخدا
آبار. (اِ) دفتر حساب و دیوان حساب و آن را آواره و آوارجه نیز گویند و شاید کلمه صورتی از آمار و آماره است .
-
آبار
لغتنامه دهخدا
آبار. (اِخ ) نام قریه ای به واسط.
-
آبار
لغتنامه دهخدا
آبار. (ع اِ) ج ِ بئر.
-
ابآر
لغتنامه دهخدا
ابآر. [ اَب ْ ] (ع اِ) ج ِ بئر.