کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إِلْيَاسَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن عیسی آق حصاری . متوفی به سال 967 هَ . ق . او راست : فرحنامه (تسحیر الاکبر) در علم حروف و طبیعت نامه (ترکی ) و رموز دلگشا (نظم ترکی ). (از کشف الظنون ).
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن مضربن نزار مکنی به ابوعمرو. از اجداد جاهلی و جزء سلسله ٔ نسب رسول خداست . گفته اند وی نخستین کسی است که بُدن را به بیت الحرام اهداء کرد. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1). و رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 126 و صبح الاعشی ج 1 ص 346 ...
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن هشام حائری .صاحب روضات الجنات گوید: وی شیخی ثقه و فقیه بود و از شیخ ابوعلی طوسی روایت میکند. در بعضی از اجازات بصورت شیخ هشام بن الیاس حائری آمده ولی در موارد دیگر الیاس بن هشام ذکر شده است و شاید این شخص پسر او باشد. (رو...
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن یاسین .رجوع به الیاس (پیغمبر) و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 107 و مجمل التواریخ و القصص ، حاشیه ٔ ص 93 و 206 شود.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن یامین . رجوع به الیاس (پیغمبر) و تاریخ گزیده چ لندن ص 51 شود.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ابن یوسف بن زکی بن مؤید نظامی گنجه ای . شاعر بزرگ داستانسرا. رجوع به نظامی شود.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) امیر ابوعلی . حاکم کرمان در عهد امیرنصر سامانی . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ لندن ص 382) آرد: امیر بوعلی الیاس که در اول عیاری کردی بتغلب بر کرمان مستولی شد، سی وهفت سال آنجا پادشاهی کرد تا شهریان بسبب ظلم برو خروج کردند و...
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) انطون الیاس . متوفی 1952 م . او راست : القاموس العصری که فرهنگ انگلیسی به عربی است .
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) ایغوراوغلی . از سرداران بزرگ شاه اسماعیل اول صفوی . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 (فهرست ) و عالم آرای عباسی ج 1 ص 30 و نیز رجوع به ایغوراغلی شود.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) خواجه خان بن توغلقتیموربن ایملخواجه بن دواخان . حکمران ماوراءالنهر از طرف توغلقتیمور (763 هَ. ق .). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 (فهرست ) شود.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 28 هزارگزی شمال باختری نورآباد و هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به هرسین کرمانشاه . تپه ماهور و سردسیر است . سکنه ٔ آن 240 تن است که به لهجه ٔ لری فارسی سخن میگ...
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) شاخه ای از تیره ٔ حاجیوند هیهاوند از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 77).
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) شهاب الدین . وی با حاکم لرستان صمصام الدین محمود جنگ کرد و سرانجام بدست او کشته شد و بدستور غزان خان ، صمصام الدین نیز بقصاص وی بقتل رسید (695 هَ . ق .). رجوع به تاریخ گزیده چ لندن ص 556 شود.
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) قلندر (مولانا...). معاصر سلطان اویس بن شیخ حسن (776 هَ . ق .). خواندمیر در حبیب السیر گوید: هم در آن ایام خواجه نجیب الدین برادر امیر شمس الدین زکریا وزیر گردید و مولانا الیاس قلندر که با آن امیر و وزیر صفایی نداشت این قطعه ن...
-
الیاس
لغتنامه دهخدا
الیاس . [ اِل ْ ] (اِخ ) نام پادشاه بحر خزر که دریای گیلان باشد. (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (مؤید الفضلاء). در فهرست ولف بصورت الیای آمده است . ظاهراً همان الیاس پیغمبر است که گفته اند وی حیات ابدی دارد و در دریاها باشد و درماندگان را یاری دهد. صاحب م...