کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إِسْحَاقَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
إِسْحَاقَ
فرهنگ واژگان قرآن
از پيامبران الهي و فرزند حضرت ابراهيم (علي نبينا و عليهما السلام)
-
واژههای مشابه
-
اسحاق
فرهنگ نامها
(تلفظ: eshāq) (عبری) نام پسر حضرت ابراهیم (ع) از ساره (سارا) از زمره پیامبران بنی اسرائیل . (نام این پیغمبر (اسحاق) هفده بار در قرآن کریم آمده است) .
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم نبی (ع ). پدر او ابراهیم خلیل (ع ) و مادر او ساره (سارا) است و خود از اجداد پطریارخی و هم از اسلاف عیسی مسیح بود. در باب اسحاق مابین روایات مسیحیان و مسلمین خلاف است ، مسیحیان آورده اند تاریخ و توصیف او در سفر پیدایش...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن عمران . طبیب معروف به سم ّ ساعة. سلیمان بن حسان مشهور به ابن جلجل گوید که اسحاق بن عمران مسلمان و اصلاً از مردم بغداد بود و ابن ابی اصیبعه گوید: دخل [ اسحاق ] افریقیة فی دولة زیادةاﷲبن الاغلب التمیمی و هو استجلبه و اعطاه شرو...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن (میر) احمد خوافی . مشهور به خواجه شهاب الدین . وی برادرزاده و داماد مولانا قطب الدین خوافی است و از بعض اقسام فضائل محظوظ و بهره ور مینمود و در زمان وزارت و امارت خواجه فضل الدین محمد که او نیز داماد مولانا قطب الدین بود چند...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن آدم بن عبداﷲبن سعد اشعری قمی . نجاشی گوید: وی از امام رضا (ع ) روایت دارد و کتابی تألیف کرده و جماعتی از وی آنرا نقل کرده اند. شیخ طوسی در فهرست نیز کتاب او را با سند روایت کرده است . مؤلف جامع الروات گوید محمدبن حسین بن ا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم أزدی کوفی عطّار. شیخ طوسی (متوفی 460 هَ . ق .) در کتاب رجال خود وی را از اصحاب امام صادق (ع ) شمرده ، و ظاهراً امامی مذهب باشد. (تنقیح المقال ج 1 ص 110).و هم شیخ طوسی در کتاب مزبور (همان صفحه ) با فاصله ٔده ترجمه نا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الجمال . ابن الجوزی در عنوان «ذکر المصطفین من عباد جبل اللکام » آرد:از معروفین اسحاق بن ابراهیم الجمال است . وی به جبل اللکام نزول کرد. عبداﷲبن محمد الزنجانی گوید به جبل اللکام داخل شدم و راه گم کردم . آنگاه بشیخی که...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم الطاهری . ابومعاذ فضل بن خلف نحوی کتاب معانی القرآن خود را بنام او کرده است . (ابن الندیم ).
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم العقیلی . رجوع باسحاق بن ابراهیم بن صالح شود.
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم النهشلی . بوسایطی از علی (ع ) آرد که فرمود: رحم اﷲ عثمان لو ولیته لفعلت ما فعل فی المصاحف . (المصاحف ص 23).
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بربری تمیمی محرر. مکنی به ابی الحسین . بگفته ٔ عبدالرحمن بن عیسی وزیر، پدر او ابراهیم معروف به ندیم است . محمدبن اسحاق ابن الندیم ، نام و نسب او را چنین آرد: «هو اسحاق بن ابراهیم بن عبداﷲبن الصباح بن بشربن سویدبن الا...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ثفقی مکنی به ابویعقوب . محدث است و از ابن المنکدر و از او عبیداﷲبن موسی روایت کند. او راست : کتاب الحلال والحرام که سید ابن طاوس در کتاب اقبال که بسال 650 هَ . ق . تألیف شده از نسخه ای کهن از این کتاب نقل کند. (تنقی...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم جَبﱡلی از مردم جبل دهی بکنار دجله . محدث است .