کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إِخْوَانَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بیت اخوان
لغتنامه دهخدا
بیت اخوان . [ ب َ / ب ِ ت ِ اِخ ْ ] (اِخ ):بیت اولاد و بیت اخوان رابسته در دیده ام ز طالع خویش .خاقانی .
-
اخوان المفسدین
واژهنامه آزاد
(اِ خ و انُ ل مُ ف سِ د ی ن) براداران خلافکار؛ اراذل.
-
قاسم آباد اخوان
لغتنامه دهخدا
قاسم آباد اخوان . [ س ِ دِ اَ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان بهنام بخش ورامین شهرستان تهران . در 4هزارگزی شمال باختر ورامین متصل به راه احمدآباد و یکهزارگزی راه شوسه و در جلگه واقع است . هوائی معتدل دارد، سکنه ٔ آن 241 تن میباشند. آب آن از قنات و مح...
-
علی آباد اخوان
لغتنامه دهخدا
علی آباد اخوان . [ ع َ دِ اَ خ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران واقع در 20هزارگزی باختر ری و 5 هزارگزی شمال راه رباطکریم . ناحیه ایست جلگه و دارای آب و هوای معتدل ، و 205 تن سکنه . آب آن از قنات رودخانه ٔ کرج تأمین میشود. محصول...
-
اصحاب اخوان الصفا
لغتنامه دهخدا
اصحاب اخوان الصفا. [ اَ ب ِ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) گروهی از دانشمندان بزرگ اسلام که در اواسطقرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل دادند و هدف آنان نشر فلسفه در میان مسلمانان بود تااز این راه خرافات و اوهامی را که با اسلام درآمیخته بود از...
-
جستوجو در متن
-
آخاء
لغتنامه دهخدا
آخاء. (ع اِ) ج ِ اَخ . اخوان . اِخوه .
-
اخوانی
لغتنامه دهخدا
اخوانی . [ اِخ ْ ] (ص نسبی ) منسوب به اخوان .
-
archduchess
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخوان المسلمین، دوشس بزرگ، همسر دوک اعظم
-
اخ
فرهنگ فارسی معین
(اَ خْ یا اَ خّ) [ ع . ] (اِ.) برادر. ج . اخوان .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) مقدسی . گفته اند او یکی از مؤلفین رسائل اخوان الصّفاست .
-
اخو
لغتنامه دهخدا
اخو. [ اَ ] (ع اِ) حالت رفعی اخ . برادر. برادر نسبی . || دوست . همنشین . ج ، اخون ، آخاء، اِخوان ، اُخوان ، اِخوة، اُخوة، اُخُوّ، اُخوّة.
-
نوعات
لغتنامه دهخدا
نوعات . [ ن َ ](ع اِ) مئات الوف ، در مراتب شانزده گانه ٔ عدد نزد فیثاغورثیان . (رسایل اخوان الصفا از یادداشت مؤلف ).
-
ومور
لغتنامه دهخدا
ومور. [ ] (اِ) مئات الوف الوف الوف در مراتب شانزده گانه ٔ عدد نزد فیثاغوریین . (رسائل اخوان الصفاء).
-
دعورات
لغتنامه دهخدا
دعورات . [ ] (عدد، ص ، اِ) مئات الوف الوف الوف ، در مراتب شانزده گانه ٔ عددی نزد فیثاغوریین . (رسائل اخوان الصفا).
-
ربوات
لغتنامه دهخدا
ربوات . [ رِب ْ ] (ع اِ) عشرات الوف در مراتب شانزده گانه ٔ عدد فیثاغوریان . (رسائل اخوان الصفا).