کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أُمُّکِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أُمُّکِ
فرهنگ واژگان قرآن
مادر تو(مؤنث)
-
واژههای مشابه
-
أُمِّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
مادرتو
-
واژههای همآوا
-
أُمِّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
مادرتو
-
عَمِّکَ
فرهنگ واژگان قرآن
عموي تو
-
جستوجو در متن
-
amuck
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمک، دیوانگی
-
amok
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امک، شخص عصبانی و دیوانه، دیوانگی، در حال جنون، مجنون
-
بالک
لهجه و گویش تهرانی
والک ،نوعی سبزی کوهی با برگهای دراز شفاف، آمک، دوالک
-
تهبیل
لغتنامه دهخدا
تهبیل . [ ت َ ] (ع مص ) ورزیدن جهت اهل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به کسی هبلتک امک گفتن . (از اقرب الموارد) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || گران کردن گوشت ، کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیار شد...
-
مهبل
لغتنامه دهخدا
مهبل . [ م ُ هََ ب ْ ب َ ] (ع ص ) گران سنگ و آنکه به او گویند: هبلتک امک ؛ یعنی گم کند تو را مادر تو. || مرد گوشتناک آماسیده روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه وی را هرکس لعنت کند. (ناظم الاطباء).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی ربیعه . وی از دست عبداﷲبن زبیر ولایت بصره داشت . و آنگاه که عبدالملک بن مروان جیش بن دلجةالقینی را، با هفت هزارتن ، برای گرفتن بیعت بمدینه فرستاد و ابن الزبیر به عیاش بن سهل نوشت که بمنع او شتابد. حارث حنیف بن الس...
-
حالق
لغتنامه دهخدا
حالق . [ ل ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از حلق . سترنده ٔ موی . سرتراش . آرایشگر سر و صورت . سلمانی . ج ، حَلَقة. || پر و مملو. || بَدْیُمْن . (منتهی الارب ). مشئوم . || پستان پرشیر. ج ، حُلَّق ، حوالق . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). || تاک بررفته بردرخ...
-
بغر
لغتنامه دهخدا
بغر. [ ب َ غ َ ] (ع اِ) تشنگی که از آب نرودیا بیماری تشنگی که شتر در آن بمیرد: عیر رجل من قریش فقیل له مات ابوک بشماً و ماتت امک بغراً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). علتی است که شتر را پیدا شود چندانکه آب خورد سیر نشود. (مؤید الفضلاء).تش...