کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أُمَمٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
Ummah
دیکشنری انگلیسی به فارسی
امم
-
ملی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امم
-
ملی شدن
دیکشنری فارسی به عربی
امم
-
امت
فرهنگ فارسی معین
(اُ مّ) [ ع . امة ] ( اِ.) 1 - پیروان . 2 - گروه . ج . امم .
-
داثرة
لغتنامه دهخدا
داثرة. [ ث ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث داثر: امم داثرة؛ امتهای از میان رفته . اقوام منقرض شده .
-
اسلیدانوس
لغتنامه دهخدا
اسلیدانوس . [ اِ ل َ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر مورخین اروپاست . مولد 1506 م . در جوار کولونی در قصبه ٔ اشیلده و وفات در 1556م . وی چند مجلد کتاب تاریخی معتبر در احوال امم قدیمه و متأخره بلاتینی نوشته است .
-
خالیة
لغتنامه دهخدا
خالیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث خالی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || زن بیکار و بی عمل . (ناظم الاطباء). || گذشته . غابر. ماضی . منه : قرون خالیة، امم خالیة، ایام خالیة. کلواواشربوا هنیئاً بما اسلفتم فی الایام الخالیة. (قرآن 25/69). تا بر سنن ملوک ماضیه...
-
گنبد اعظم
لغتنامه دهخدا
گنبد اعظم . [ گُم ْ ب َ دِ اَ ظَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فلک اعظم است که فلک الافلاک باشد و عرش اعظم همان است . (برهان ). عرش مجید. (مؤید الفضلاء) : فیلسوف اعظم و حرز امم کز روی وهم جای او جز گنبد اعظم نخواهی یافتن .خاقانی .
-
شه پرور
لغتنامه دهخدا
شه پرور. [ ش َه ْ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) مخفف شاه پرورده . پرورده ٔ شاه . || (نف مرکب ) شاه پرور. پرورنده ٔ شاه . آنکه شاه را پروراند : حرز امم حبر انام احمشادقاضی شه پرور سلطان نشان .خاقانی .
-
زمم
لغتنامه دهخدا
زمم . [ زَ م َ ] (ع ص ، اِ) مقابل . یقال : وجهی زمم بیته ؛ ای تجاهه ؛ روی من مواجه خانه ٔ اوست . || قریب : داری من داره زمم ، او داری زمم داره ؛ خانه ٔ من نزدیک خانه ٔ اوست . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(از آنندراج ). || امر هم ...
-
ینابیع
لغتنامه دهخدا
ینابیع. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِینبوع . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ص 108). چشمه ٔ بزرگ آب . (آنندراج ) : ینابیع را یبوست ظاهر شد و مرابیع را خشکی غالب آمد. (سندبادنامه ص 122). و رجوع به ینبوع شود.- ینابیعالحکم (ینابیع حکم...
-
جبرئیل
لغتنامه دهخدا
جبرئیل . [ ج َ رَ ] (اِخ ) ابن احمد مکنی به ابوالمعالی و ملقب به قدرخان . از ممدوحان رشیدی سمرقندی است . (از لباب الالباب عوفی چ ادوارد برون ج 2 ص 167). رشیدی در مدح او گوید:شاه اعظم خسرو ترک و عجم فخر امم پادشاه چین قدرخان و خداوند جهان بوالمعالی جب...
-
راز دبیریه
لغتنامه دهخدا
راز دبیریه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) کتابةالسرّ. رمزنویسی . رازدبیره . رازدفیره . در الفهرست ابن الندیم (ص 21 چ مصر) این کلمه «رازسهریه » آمده که علی الظاهر مصحف رازدبیریه است و گوید: خطی بوده است که پادشاهان رازها و اسرار خویش را هنگام نیازمندی ...
-
مهاوی
لغتنامه دهخدا
مهاوی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَهْوی ̍ و مَهْواة. (اقرب الموارد). مغاکهایی که میان دو کوه باشد. پستیهای زمین میان دو کوه : بقایای امم در مهاوی قصور و نقصان قرار گرفته . (تاریخ بیهق ص 4). کوکب کتابت از مهاوی هبوط به اوج ثریا رسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص ...
-
مرابیع
لغتنامه دهخدا
مرابیع. [ م َ ] (ع اِ) بارانهای اول بهار. (از متن اللغة) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : مرابیع کرم و مصابیح ظلم و ینابیع حکم و مجاریح امم بودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص س 282). || ج ِ مرباع ، به معنی مکانی که سبزه اش در آغاز بهار روید. (از متن ...