کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَُکُلِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوشتخوار
دیکشنری فارسی به عربی
آکل اللحم
-
حیوان گوشتخوار
دیکشنری فارسی به عربی
آکل اللحم
-
ادمخوار
دیکشنری فارسی به عربی
آکل للحم البشر
-
جانوری که همجنس خود را میخورد
دیکشنری فارسی به عربی
آکل للحم البشر
-
ادمخورانه
دیکشنری فارسی به عربی
آکل للحم البشر
-
ادمخواری
دیکشنری فارسی به عربی
اکل اللحم البشري
-
میته
لغتنامه دهخدا
میته . [ م َ ت َ ] (ع اِ) صورتی از میتة که در فارسی متداول است . جیفه . مردار: اکل میته حرام است . در ضرورت اکل میته حلال باشد. از باب اکل میته .
-
اکال
لغتنامه دهخدا
اکال . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اُکل و اُکُل . (ناظم الاطباء). رجوع به اکل شود. || (اِ مص ) خارش . (ناظم الاطباء). خارش . گویند: وجدت فی جسدی اُکالاً. (از مهذب الاسماء).
-
آکلین
لغتنامه دهخدا
آکلین . [ ک ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ آکل .
-
لاحس
لغتنامه دهخدا
لاحس . [ ح ِ ] (ع ص ) لیسنده . || خورنده . آکل .
-
monophagy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مونوفیزم، اکل یک نوع غذا، یک نوع غذا خوری
-
اهیقان
لغتنامه دهخدا
اهیقان . [ اَ ی َ ] (ع اِ) ارزانی و خوبی حال ، یا اکل و نکاح ، یا اکل و شرب : انهم لفی الاهیقین ؛ ای فی الخصب و حسن الحال . اهیغان .
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ ] (اِخ ) ابن قریش . مؤلف تتمه ٔ صوان الحکمة از اقوال او آرد: لاسواء اکل یوم یمنعک اکل حول و صبر یوم ساق الیک اکل حول . خیر الطعام انظفه واخفه و امرأه . (تتمه ٔ صوان الحکمة چ لاهور ص 10).
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح ُ ] (اِخ ) ابن عمروالکندی . رجوع به حجر آکل المرار شود.
-
قابل خوردن
لغتنامه دهخدا
قابل خوردن . [ ب ِ ل ِ خوَرْ / خُر دَ ] (ص مرکب ) قابل اکل . خوردنی .