کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَنَّا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انا
لغتنامه دهخدا
انا. [ اُن ْ نا ] (اِخ ) نام چند موضع است در عراق . (از معجم البلدان ).
-
انا
دیکشنری عربی به فارسی
ضمير , نفس , خود
-
إِنَّا
فرهنگ واژگان قرآن
يقيناً ما
-
أَنَاْ
فرهنگ واژگان قرآن
من
-
انا
دیکشنری فارسی به عربی
حالا , في الوقت الحاضر
-
آنا
واژهنامه آزاد
در زبان ترکی به معنای مادر است.
-
عین انا
لغتنامه دهخدا
عین انا. [ ع َ ن ِ اُ ] (اِخ ) انا، وادیی است بین صَلا و مَدیَن ، و آن بر ساحل واقع است . و گویند: نام قریه ای است در راه مصریان هرگاه به حج میروند. نام آن را عَینونا نیز گفته اند. (از معجم البلدان ). و رجوع به عینونا شود.
-
گلآنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: gol ānā) (گل + آنا (ترکی) = مادر) ، گلِ مادر ؛ (به مجاز) زیبا رویِ لطیف که برای مادر عزیز و گرامی است.
-
بئر أنا
لغتنامه دهخدا
بئر أنا. [ ب ِءْ رِ اءَن ْ نا ] (اِخ ) نام چاهی که حضرت رسول بر بنی قریظه در آنجا فرودآمد و مردم در آنجا بر او گرد آمدند. و نام این چاه را بئر اَنّی ّ نیز نوشته اند. (از معجم البلدان ).
-
مَا أَنَاْ
فرهنگ واژگان قرآن
نیستم
-
انا ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتجل
-
انا ﷲ و انا الیه راجعون
لغتنامه دهخدا
انا ﷲ و انا الیه راجعون . [ اِن ْ نا ل ِل ْ لا هَِ وَ اِن ْ نا اِ ل َ هَِ ج ِ ] (عربی ، جمله ) یعنی ما خدای راییم و بازگشت ما سوی اوست . در هنگام مصیبت و دیدن جنازه ای گویند. قسمتی از آیه ٔ قرآن است ، تمام آیه چنین است : الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا...
-
واژههای همآوا
-
عنا
واژگان مترادف و متضاد
آزار، رنج، زحمت، عذاب، عنت، محنت، مشقت
-
آنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ānā) (ترکی) زن ، مادر ، والده ، مام ؛ زن سالخورده ؛ اساسی ، پایه .
-
آنا
فرهنگ واژههای سره
همان دم، بیکدم، دردم، دریک دم، همان دم، بیدرنگ، دردم، شتابان