کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَفَلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ف َ ] (ع مص ) شاد گردیدن . || خشک گردیدن شیر شیردهنده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
افل
لغتنامه دهخدا
افل . [ اَ ف َل ل ] (ع ص ، اِ) تیغ رخنه دار. (آنندراج ): سیف افل ؛ تیغ رخنه دار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تیغ رخنه شده . (از تاج المصادر بیهقی ). رخنه ٔ کارد و شمشیر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || (اِخ ) نام شمشیر عدی بن حاتم . (منتهی الارب ) ...
-
جستوجو در متن
-
اوافل
لغتنامه دهخدا
اوافل . [ اَ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ آفل . (از ناظم الاطباء). رجوع به آفل شود.
-
آفله
لغتنامه دهخدا
آفله . [ ف ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث آفل . ج ، آفلات .
-
طالع
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختر، اقبال، بخت، دولت، شانس، فال، هور ≠ ادبار ۲. نصیب، قسمت، سرنوشت ۳. برآینده، ≠ افولکننده، آفل، طلوعکننده، شارق
-
آفلین
لغتنامه دهخدا
آفلین . [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ آفِل : شد صفیر باز جان در مرج دین نعره های لااحب الاَّفلین . مولوی .ناخوشت آید مقال آن امین در نُبی که لااحب الاَّفلین .مولوی .
-
مجدت
لغتنامه دهخدا
مجدت . [ م َ دَ] (از ع ، اِمص ) مجد. بزرگواری . بزرگی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دوحه ٔ معارف افسرده ، کوکب مجدت آفل . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 443).
-
انف العجل
لغتنامه دهخدا
انف العجل . [ اَفُل ع ِ ] (ع اِ مرکب ) ثمری است شبیه به بینی گاو، و نبات آن مابین شجر و گیاه و برگ آن شبیه ببرگ کاسنی و ریزه تر از آن و ثمر آن مستعمل نیست بلکه برگ آن مستعمل است . (مخزن الادویه ). اَنارّینُن . لخنیس . (لکلرک ) . و رجوع به مخزن الادوی...
-
افول
لغتنامه دهخدا
افول . [ اُ ] (ع مص ) غایب و ناپدید شدن . (منتهی الارب ). فرورفتن ستاره و ناپدید شدن آن . (آنندراج ). فروشدن ستاره و ماه و خورشید. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). فروشدن آفتاب و ماه و ستاره . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادربیهقی ). غروب ، مقابل طلو...
-
خامل
لغتنامه دهخدا
خامل . [ م ِ ] (ع ص ) گمنام . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 372). بی نام . (مهذب الاسماء) : در مجلس عام از هرگونه مردم کافی و خامل حاضر بودند. (تاریخ بیهقی ).|| بی قدر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغ...
-
کوکب
لغتنامه دهخدا
کوکب . [ ک َ ک َ] (ع اِ) ستاره . (ترجمان القرآن ). ستاره ٔ بزرگ یا عام است . ج ، کواکب . و ذهب القوم تحت کل کوکب ؛ یعنی پراکنده و متفرق شدند. (منتهی الارب ). ستاره ٔ بزرگ یا عام است . ج ، کواکب . و سیم و شرار و داغ و اشک و نمکدان و گره از تشبیهات اوس...