کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَعْصِرُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
به زور گرفتن
دیکشنری فارسی به عربی
اعصر
-
غصب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعصر
-
انتزاع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعصر
-
چلا ندن
دیکشنری فارسی به عربی
ازدحام , اعصر , عثرة
-
فشردن
دیکشنری فارسی به عربی
ازدحام , اعصر , حشوة , سد , عثرة
-
پیچاندن
دیکشنری فارسی به عربی
اعصر , الو , برغي , دور , ريح , ضفيرة , لف
-
منحرف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اعصر , اعوجاج , انحرف , انحناء , تفاد , حول , غريب
-
قدح
لغتنامه دهخدا
قدح . [ ق ِ ] (اِخ ) اسبی است مر غنی بن اعصر را. (منتهی الارب ).
-
ارتامة
لغتنامه دهخدا
ارتامة. [ اَ م َ ] (اِخ ) یکی از آبهای غَنی بن أعصر. (معجم البلدان ).
-
باهلی
لغتنامه دهخدا
باهلی . [ هَِ ] (ص نسبی ) منسوب است به باهله و باهله دختر اعصر بوده است . (از انساب سمعانی ).
-
طفیل الخیل
لغتنامه دهخدا
طفیل الخیل . [ طُ ف َ لُل ْ خ َ ] (اِخ ) پدر بطنی از اعصر. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 300 شود.
-
جنوقة
لغتنامه دهخدا
جنوقة. [ ج َ ق َ ] (اِخ ) آبی است از غنی بن اعصر نزدیک به حمی ضریه . (معجم البلدان ).
-
شباک
لغتنامه دهخدا
شباک . [ ش ِ ] (اِخ ) نام جایی است در بلاد غنی بن اعصر میان ابرق عزاف و مدینه . (از معجم البلدان ).
-
اعصری
لغتنامه دهخدا
اعصری . [ اَ ص ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به اعصر که لقب مندبن سعدبن قیس غیلان بوده است . (از انساب سمعانی ).
-
حبنج
لغتنامه دهخدا
حبنج . [ ح َ ب َ ن َ ] (اِخ ) نام آبی است غنی بن اعصر را. ابوزیاد آبهای وی را شمرده گوید: حبنج و حنبج و حینبج سه آب است و آنها را حنابج گویند. (معجم البلدان ).