کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَعْتَدَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَعْتَدَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
مهيا کرد
-
واژههای همآوا
-
اعتدة
لغتنامه دهخدا
اعتدة. [ اَ ت ِ دَ ] (ع اِ) ج ِ عَتود، درخت کُنار و درخت بزرگ ریگستانی . || بزغاله ٔ یکساله . || ج ِ عَتاد، بمعنی ساخت و سامان و آمادگی جهت سفر. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اعتاد
لغتنامه دهخدا
اعتاد. [اِ ] (ع مص ) آماده کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مهیا و آماده کردن برای روزی . (از اقرب الموارد). ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). بساختن . (المصادر زوزنی ): «و اعتدت لهن متکاء». (قرآن 31/12).
-
متک
لغتنامه دهخدا
متک . [ م َ ] (اِ) ترنج را گویند و آن میوه ای است که پوست آن را مربا سازند. (برهان ) (آنندراج ). یک قسم میوه که ترنج نیز گویند. (ناظم الاطباء) : پس این زن عزیز، یوسف را به خانه اندر بنشاند و آن زنان را به مجلس اندر بنشاند برابر آن خانه که یوسف اندرآن...