کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَصَابَتْهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَصَابَتْهُ
فرهنگ واژگان قرآن
به آن برسد-به آن اصابت کند(مؤنث)
-
جستوجو در متن
-
وذاة
لغتنامه دهخدا
وذاة. [ وَ ] (ع اِ) آنچه بدان رنج و سختی کشند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (آنندراج ). گویند: اصابته وذاة. (از اقرب الموارد).
-
قعص
لغتنامه دهخدا
قعص . [ ق َ ] (ع مص ) بر جای کشتن کسی را. || مردن بر جای بی نقل و جنبش . گویند: فلان مات قعصاً؛ اذا اصابته ضربة او رمیة فمات مکانه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گول زدن . گویند: قعص زیداً المال ؛ اغتره . (اقرب الموارد).
-
مدیمة
لغتنامه دهخدا
مدیمة. [ م ُ م َ ] (ع ص ) ارض مدیمه ؛ زمین باران پیوسته رسیده . (منتهی الارب ). ما اصابته الدیمة. گویند: مکان مدیم و ارض مدیمة. (ازاقرب الموارد). مَدیمَة؛ زمینی که دیمة - باران آرام اما متوالی - بر آن باریده باشد. (از متن اللغة).
-
مشنة
لغتنامه دهخدا
مشنة. [ م َ ن َ ] (ع اِ) پوست بازرفتگی از اندام به زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جراحتی با وسعت و بدون عمق زدن . (از اقرب الموارد): اصابته مشنة؛ جراحتی بر آن وارد آمد که پهن بود و گودی نداشت . (ناظم الاطباء).
-
منظورة
لغتنامه دهخدا
منظورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) زن عیب ناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مَعیبَة و گویند امراءة منظورة. (از اقرب الموارد). || (اِ) داهیه و بلا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ).داهیه و گویند اصابته منظورة. (از اقرب الموارد).
-
اعیان
لغتنامه دهخدا
اعیان . [ اِ ] (ع مص ) بچشمه رسیدن درکندن چاه . (تاج المصادر بیهقی ). سوراخ کردن چشمه ٔ آب را، و نقب زدن در قنات . (ناظم الاطباء). حفر کردن تا بچشمه رسیدن : حفرت حتی اعینت ؛ ای بلغت العیون . مااعینه ؛ ای ما اشد اصابته بالعین . (از اقرب الموارد).
-
کلبة
لغتنامه دهخدا
کلبة. [ ک َ ب َ ] (ع اِ) سگ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، کلاب و کلبات . جج ، کلابات . (ناظم الاطباء). || درختی است خاردار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || خار برهنه از شاخ . (منتهی الارب ) (آنندر...
-
ناقلة
لغتنامه دهخدا
ناقلة. [ ق ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث ناقل است . (از فرهنگ نظام ) (از اقرب الموارد). || مردم از جائی به جائی رونده ، خلاف قطان . (منتهی الارب ). ضدالقاطنین . (معجم متن اللغة). مردمی که از جائی به جائی روند و ساکن و متوطن در جائی نباشد، خلاف قطان . (ناظم ا...
-
لمة
لغتنامه دهخدا
لمة. [ ل َم ْ م َ ] (ع اِ) دیوانگی . یقال : اصابته من الجن لمة. هو المس او القلیل منه . || چیزی اندک . || سختی روزگار. (منتهی الارب ). سختی زمانه . (منتخب اللغات ). یقال : اعیذه من حادثات اللمة،فیقال هی الدهر و الشدة و انشد الفراء : عَل ّ صروف الدهر ...
-
تیمیم
لغتنامه دهخدا
تیمیم . [ ت َ ] (ع مص ) قصدکرد. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). قصد کردن و اراده نمودن . یقال : یممته بالرمح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کسی راتیمم دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تیمم دادن ، نماز و عبادت را. (منتهی الا...
-
دبیلة
لغتنامه دهخدا
دبیلة. [دُ ب َ ل َ ] (ع اِ) سختی . یقال : دبلته الدبیله ؛ ای اصابته الداهیه . || ریش غربیلک . (منتهی الارب ). غلوله که بسبب علتی دیگر در بدن آدمی بهمرسد. قرحه ٔ بزرگ را گویند که او را غور بزرگ باشد و ریم کندبسیار. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). دُبَل . غربیل...
-
بادرة
لغتنامه دهخدا
بادرة. [ دِ رَ ] (ع ص ، اِ) بادره . تأنیث بادر. (قطر المحیط). تیزی خشم و شتابزدگی و خطا در قول یا فعل که از خشم پدید آید، یقال اخشی علیک بادرته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).تندی یا خطا و لغزشهائی که از انسان هنگام تندی و خشم صادر میشود، یقال : ان...
-
ابوالطیب
لغتنامه دهخدا
ابوالطیب .[ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) مصعبی . محمدبن حاتم از وزراء و شعرای سامانیان و صاحب دیوان رسالت و ممدوح رودکی است . ثعالبی گوید: کان فی جمیع ادوات المعاشرة و المنادمة و آلات الریاسة و الوزارة علی ما هو معروف مشهور و کانت یده فی الکتابة ضرةالب...