کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَسْمَاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت عمروبن عدی بن یاسربن سوادبن غنم بن کعب الانصاریة السلمیة، مکناة بام ّمنیع.مادر معاذبن جبل است . رجوع به الاصابة ج 8 ص 8 شود.
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت عمیس الخثعمیة. صحابیه است . شوهر اول وی جعفربن ابیطالب بود و با او بحبشه هجرت کرد و بعد از شهادت جعفر با ابوبکر صدیق و پس از ارتحال او با علی علیه السلام ازدواج کرد و شش فرزند داشت : عبداﷲ، محمد و عون از جعفر، محمد از ابوبکر،...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت محمد، خواهر قاضی القضاة نجم الدین بن صصری است . کنیه اش ام ّمحمد و از مشاهیر محدّثات و زاهدات بود و او از بزرگترین علمای عهد خود استماع احادیث کرد. و کراراً بحج بیت اﷲ رفت . مولد وی سال 638 هَ . ق . و وفات 733 است . (از قاموس...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت مخربه . صحابیه است .
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت موسی الصنجاعی . از زنان فاضله ، از مردم یمن ، از اهل زبید. وی تفسیر و کتب حدیث میخواند و زنان را مجلس میگفت و ادب می آموخت و در زبید درگذشت . (الاعلام زرکلی ج 1 ص 102، از النور السافر نسخه ٔ خطی ).
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) بنت یزید. دختر یزیدبن سکن اشهلی . یکی از اصحاب و انصار،کنیه ٔ وی ام سلمه است و یکی از فصحای صحابیات است و از جانب جمعی از زنان عصر خویش بسمت نماینده بحضور حضرت رسالت رسید و بجهت ایراد نطقی غرا مظهر تقدیر و تحسین آن حضرت شد. بعضی ...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ترک وی با جمعی لشکریان قاهر خلیفه را در اواسط جمادی الاول سنه ٔ اثنی و عشرین و ثلثمائة (322 هَ . ق .) خلع کردند و میل کشیدند. (تاریخ گزیده چ براون ج 1 ص 344).
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) در فارسی اسما گویند. (غیاث ). نام معشوقه ٔ سعد و او را اسماء بنت اسماء گفتندی . (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء). و گویند وی از مادر خویش وجیه تر بود و چون سعد وی را بنکاح درآورد، صاحب تجمل شد. (شرح خاقانی ) : چشمه بانوی و درخت...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) ذات النطاقین . رجوع باسماء بنت ابی بکر و ذات النطاقین شود.
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) نام بنت موسی الکاظم (ع ) است . (تاریخ گزیده چ براون ج 1 ص 457).
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) نام بنت نعمان بن ابی الجون کندی . از زنان مشهورعرب ، از جهت شرف و جمال . نسب وی بآکل المرار ملک کندة میرسد. مقام اهل او در نجد بود و او با پدر خویش نزد پیغمبر بمدینه شد و پدر وی را بر پیغمبر عرضه داشت و رسول او را خطبه کرد ولی بع...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ ابومسلم خراسانی . (احوال و اشعار رودکی تألیف نفیسی ج 1 ص 287).
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اسم : نامهاء آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91).همه را باسماء و سیما میشناخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 398). || اسمأاﷲ تعالی صفات اوست تعالی شأنه . (منتهی الارب ). || «علم الاسماء»، ای الحسنی و اسر...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء. [ اِ ] (ع مص ) نام کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). نام نهادن : اَسْماه ایاه و به . || بلند کردن . || بجانب سماوه رفتن . (منتهی الارب ). بناحیت سماوه رفتن . (تاج المصادر بیهقی ). || گشادن . باز کردن . نهادن ، چنانکه دری را در کویی یا صحنی...
-
اسماء
لغتنامه دهخدا
اسماء.[ اَ ] (ع اِ) نام زنی است . (مهذب الاسماء). از نامهای عربی مشترک میان مرد و زن است . برخی اصل آنرا وَسْماء دانند بمعنی صفتی و برخی آنرا جمع اسم دانند و برخی اشتقاق اول را در نام زنان و اشتقاق دوم را در نام مردان صحیح دانسته اند. (تنقیح المقال ج...