کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَسْبَغَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن اصبغ. بسال 363 هَ . ق . درگذشت . ابن صابر گوید در تاریخ وی محل نظر است . (از لسان المیزان ج 1 ص 460).
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابی منصور. خبر یافتیم وی روایت کرد که پیامبر (ص ) گفت : هرگاه از من خبری برسد که پوست شما از آن بلرزد و دلهای شمااز آن مشمئز شود، آنرا رد کنید . این خبر را عمروبن حارث از وی روایت کرد. بیهقی گفت : مجهول است . (از لس...
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شیخ مهدی ، مکنی به ابوالقاسم . (361 - 426 هَ . ق . / 972 - 1035 م .) از مردم غرناطه و از مفاخر اندلس بود. در علوم حساب و هندسه و هیأت و فلک و طب مهارت داشت . او راست : المدخل الی الهندسه . تفسیر کتاب اقلیدس و کتابی...
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن نباتة حنظلی کوفی . تابعی و از یاران علی (ع ) بود. ابن ماجه حدیث او را که از علی (ع ) آورده است تخریج کرده است . کنیت او ابوالقاسم بود. رجوع به الاصابة ج 1 ص 111 و عقدالفرید ج 3 ص 298 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 558 شود.
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن یحیی . پزشک بود و در این صناعت بر دیگران تقدم داشت و بدان الناصر را خدمت کرد و برای او حب اَنیسون را بساخت . پیرمردی خوش رو بود و در نزد رؤسا احترام بسیار داشت . (از عیون الانباء ج 2 ص 45).
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) ابوبکر شیبانی . از سدی روایت کرد.مجهول است و خبر منکری از سدی از عبد خیر از علی (ع ) آورده است . رجوع به لسان المیزان ج 1 ص 460 شود.
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (اِخ ) نام وادیی است در بحرین .(منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (قاموس الاعلام ترکی ).
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ. [ اَ ب َ ] (ع ص ، اِ) سیل بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بزرگترین سیلها. (قطر المحیط). || کسی که در وقت زدنش در جامه ریده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کسی که هرگاه زده شود در جامه ٔ خود حدث کند. (از قطر المحیط). || گل و لای تُنُک سیاه . ...
-
اصبغ
لغتنامه دهخدا
اصبغ.[ اَ ب َ ] (اِخ ) ابن زید. محدث و مولای عمروبن حریث بود. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنیت وی ابوعبداﷲ و تابعی بود. و رجوع به ابوعبداﷲ در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
اسباغ
لغتنامه دهخدا
اسباغ . [ اِ ] (ع مص ) تمام گردانیدن نعمت را بر کسی . (منتهی الارب ). توسعه : یقابل مولم الرزیة بما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر . || تمام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). کامل کردن . (کنزاللغات ) (غیاث ). || رسانیدن آب وضو را به مواضع آن . تمام آ...
-
مؤلم
لغتنامه دهخدا
مؤلم . [ م ُءْ ل ِ ] (ع ص ) دردرساننده . (منتهی الارب ). دردناک . وجیع. آزارنده . الیم . دردآور. موجع. (یادداشت مؤلف ) : یقابل مؤلم الرزیة بما اسبغ اﷲتعالی علیه من الصبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299).
-
رزیة
لغتنامه دهخدا
رزیة. [ رَ زی ی َ ] (ع اِ) رزیت . مصیبت . (منتهی الارب )(آنندراج ) (دهار) (از اقرب الموارد). مصیبت . ج ، رَزایا. (مهذب الاسماء) : و یقابل مؤلم الرزیةبما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). || کمی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). ...
-
ذرا
لغتنامه دهخدا
ذرا. [ ذَ ] (ع اِ) پناه . کنف . || جای . || مرتبت . در نامه ٔ القائم بامر اﷲ خلیفه ٔ عباسی خطاب به مسعودبن محمودبن سبکتکین به نقل تاریخ بیهقی آمده است : و قصد [ امیرالمؤمنین القائم بامر اﷲ ] علی منهاج سلفه الصالح وسلک طریقهم المنیر الواضح و هو فی ال...
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ ل َ ] (اِخ ) ابن صبرة. صحابی است . (منتهی الارب ). صاحب الاصابة آرد: لقیطبن صبرةبن عبداﷲبن المنتفق بن عامربن عقیل بن کعب بن ربیعةبن عامربن صعصعة العامری . روی عن النبی (ص ) روی عنه ابنه عاصم قرأت علی فاطمة بنت المنجا عن سلیمان بن ضمرة و انبا...
-
ابوالمؤید
لغتنامه دهخدا
ابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به کنیه ای که ابوالمؤید است هم اشتهار دارد و لکن به اخطب خوارزم پیش از آن دو عنوان و بیش از ...