کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَسْبَابَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اسباب خون گیری
دیکشنری فارسی به عربی
مستنزف
-
اسباب زحمت شدن
دیکشنری فارسی به عربی
اثقل
-
اسباب قمار چرخان
دیکشنری فارسی به عربی
رولية
-
اسباب برش قیچی
دیکشنری فارسی به عربی
قص
-
اسباب زحمت،()شدن
لهجه و گویش تهرانی
مزاحم(شدن)
-
اسباب و اثاثیه
لهجه و گویش تهرانی
لوازم،وسائل
-
اسباب و لوازم
لهجه و گویش تهرانی
اثاث
-
آل و اسباب
فرهنگ گنجواژه
آلت، اسباب ،معامله (عامیانه).
-
اسباب و اثاثیه
فرهنگ گنجواژه
لوازم خانه.
-
اسباب و لوازم
فرهنگ گنجواژه
وسائل.
-
مال و اسباب
فرهنگ گنجواژه
دارائی.
-
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
طيار
-
بوسیله اسباب گردنده (مثل چرخ) جلو رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
مخضة اللبن
-
واژههای همآوا
-
اسباب
واژگان مترادف و متضاد
آلات، آلت، ابزار، اثاث، برگ، بساط، تجهیزات، جمعیت، دستگاه، رخت، سامان، شرایط، علل، لوازم، وسایل، وسیله
-
اسباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سبب] 'asbāb ۱. لوازم؛ ساز و برگها؛ وسایل: اسباب خانه، اسباب سفر.۲. امکانات؛ لوازم مورد نیاز.۳. = سبب۴. [قدیمی] ثروت.