کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَرْجِهْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَرْجِهْ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا نگهدار- اورا مهلت بده(از ماده ارجاء به معناي تاخير انداختن است. در عبارت "قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي ﭐلْمَدَائِنِ حَاشِرِينَ" منظور این است که :موسي و برادرش را مهلت بده و درباره آنان به سياست و شکنجه ، عجله و شتاب مکن و بفرست سا...
-
واژههای مشابه
-
ارجه
لغتنامه دهخدا
ارجه . [ اَ ج َ / ج ِ ] (اِ) در خراسان مرز روسیه ، ژونی پروس پلی کارپا را ارجه نام میدهند.
-
واژههای همآوا
-
ارجح
واژگان مترادف و متضاد
۱. افضل، اقدم، اولی، برتر، راجح، مرجح، مقدم، بزرگ مرتبه، بزرگوار، بلندرتبه، بلندمرتبه، سرور، شایسته، شخیص، شریف، عالیشان، عالیقدر، عزتمند، عزیز، فخیم، گرامی، گرانپایه، گرانمایه، لایق، ماجد، محترم، معتبر، معز، معزز، معظم، مفخم، مکرم، والامقام، ۲. ارزش...
-
ارجح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'arjah برتر؛ بهتر؛ خوبتر.
-
ارجح
فرهنگ فارسی معین
(اَ جَ) [ ع . ] (ص تف .) بهتر، خوب تر، فزون تر، برتر.
-
ارجح
لغتنامه دهخدا
ارجح . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رجحان . راجح تر. افضل . اولی . اقدم . بهتر. خوبتر. || چربنده تر. سنگین تر. مائل تر.
-
ارجه
لغتنامه دهخدا
ارجه . [ اَ ج َ / ج ِ ] (اِ) در خراسان مرز روسیه ، ژونی پروس پلی کارپا را ارجه نام میدهند.
-
جستوجو در متن
-
ارس
فرهنگ فارسی معین
( اُ) (اِ.) نام چند گونه سرو کوهی جزو تیرة ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمة جنگل های مرطوب پراکنده اند، ارسا، ارجه .