کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَذَانٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَذَانٌ
فرهنگ واژگان قرآن
اعلام همگاني
-
واژههای مشابه
-
آذان
فرهنگ واژههای سره
گوشها
-
اذان
فرهنگ واژههای سره
بانگ نماز
-
آذان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اُذْن و اُذُن] (زیستشناسی) [قدیمی] 'āzān = اُذُن
-
اذان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (فقه) 'azān کلمات مخصوصی به زبان عربی که در ساعات معیّن برای فراخواندن مردم به نماز با آواز بلند ادا میشود.
-
اذان
فرهنگ فارسی معین
( اَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آگاه کردن ، خبر دادن . 2 - خبر دادن از وقت نماز.
-
آذان
لغتنامه دهخدا
آذان . (ع اِ) ج ِ اُذُن .
-
اذان
لغتنامه دهخدا
اذان . [ اَ ] (اِخ ) (قریه ٔ...) آذان . قریه ایست بحوالی هرات . و خواجه ابوالولید احمدبن ابی الرجا بدانجا مدفون است . رجوع به حبط ج 1 ص 292 شود.
-
اذان
لغتنامه دهخدا
اذان . [ اَ ] (ع مص ) آگاهی . آگاهی دادن . آگاهانیدن . نِداء. اعلام . خبر کردن . خبر بگوش رساندن . || گوش بچیزی داشتن ، قوله تعالی : «و اَذِنَت ْ لِرَبِّها و حُقَّت ْ». (قرآن 2/84)؛ یعنی گوش داشته است امر پروردگار را و واجب است او را که گوش دارد امر ...
-
أذانَ
دیکشنری عربی به فارسی
محکوم کرد , تقبيح کرد , ابراز انزجار کرد , ابراز تنفر کرد , اظهار تنفر (انزجار) کرد
-
آذان الارنب
فرهنگ واژههای سره
خرگوشک، سگ زبان
-
آذان الفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'āzānolfār = مرزنگوش
-
آذان الارنب
لغتنامه دهخدا
آذان الارنب . [ نُل ْ اَ ن َ ] (ع اِ مرکب ) اُذُن الارنب . گیاهی است برگش شبیه و پهن تر از برگ بارتنگ و آن نوعی از بارتنگ یعنی لسان الحمل است و آن را آذان الشّاة و آذان الغزال نیز گویند و بلغت بربری لصیقی خوانند، و بعضی گویند آذان الارنب خرگوشک فارسی...
-
آذان الثور
لغتنامه دهخدا
آذان الثور. [ نُث ْ ث َ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است که آن را لسان الثور نیز گویند و فارسی آن گاوزبان است .