کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَخِلَّاءُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَخِلَّاءُ
فرهنگ واژگان قرآن
دوستان
-
واژههای مشابه
-
اخلاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) خالی یافتن . 2 - خالی کردن ، در خلوت بردن کسی را. 3 - (مص ل .) خالی شدن ، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن ، خلوت کردن با.
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ایست ببصره . (مراصدالاطلاع ).
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَلی . گیاههای تر. || ج ِ خِلو. مردان فارغ و بری . || ج ِ خالی . مردان بی زن و زنان بی شوهر.
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اِ ] (ع مص ) اِخلاء مکان ؛ خالی شدن جای . || خالی کردن جائی را. || خالی یافتن جائی را. || در جای خالی و بی مزاحم افتادن . || خلوت کردن با. در خلوت بردن کسی را: اخلاه معه . || تهی شکم شدن از طعام . || علفناک شدن زمین . با گیاه بسیار شدن زمین ...
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء.[ اَ خ ِل ْ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ خلیل . دوستان : الاخلاء یومئذ بعضهم لبعض عدوّ الاّ المتقین . (قرآن 67/43). اَخِلّاءُ هذاالزمان جواسیس العیوب . (علی ع ).ملکا اسب تو و زرّ تو و خلعت توبنده را نزد اخلّا بفزوده ست اجلال .فرخی .
-
اِخْلاءٌ
دیکشنری عربی به فارسی
تخليه کردن , خالي کردن , بيرون بردن , آزاد کردن
-
اِخلاءٌ السَّبيلِ
دیکشنری عربی به فارسی
آزاد کردن , رها کردن
-
اِخلاءُ سَبيلٍ بِکَفَالَة
دیکشنری عربی به فارسی
آزادي به قيد ضمانت
-
واژههای همآوا
-
اخلاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) خالی یافتن . 2 - خالی کردن ، در خلوت بردن کسی را. 3 - (مص ل .) خالی شدن ، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن ، خلوت کردن با.
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ایست ببصره . (مراصدالاطلاع ).
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ خَلی . گیاههای تر. || ج ِ خِلو. مردان فارغ و بری . || ج ِ خالی . مردان بی زن و زنان بی شوهر.
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اِ ] (ع مص ) اِخلاء مکان ؛ خالی شدن جای . || خالی کردن جائی را. || خالی یافتن جائی را. || در جای خالی و بی مزاحم افتادن . || خلوت کردن با. در خلوت بردن کسی را: اخلاه معه . || تهی شکم شدن از طعام . || علفناک شدن زمین . با گیاه بسیار شدن زمین ...