کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَخَذَتْهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَخَذَتْهُ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا گرفت
-
واژههای مشابه
-
أخَذَتْهُ الشّفَقَة
دیکشنری عربی به فارسی
دلش به رحم آمد , دلش سوخت , رحم کرد , ترحم کرد
-
جستوجو در متن
-
دلش به رحم آمد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَتْهُ الشّفَقَة
-
دلش سوخت
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَتْهُ الشّفَقَة
-
رحم کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَتْهُ الشّفَقَة
-
ترحم کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَتْهُ الشّفَقَة
-
رهض
لغتنامه دهخدا
رهض . [ رَ ] (ع مص ) جامه شستن . || رهض المحموم ؛ اذا اخذته الرهضاء. (از المصادر زوزنی چ بینش ص 238).
-
قهرة
لغتنامه دهخدا
قهرة. [ ق ُ رَ ] (ع اِمص ) اضطرار. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اخذته قُهْرَةً؛ ای اضطراراً. (اقرب الموارد). قوت و زور. (ناظم الاطباء).
-
مداعصة
لغتنامه دهخدا
مداعصة. [ م ُ ع َ ص َ ] (ع مص ) به قهر گرفتن کسی را. (از منتهی الارب ). به غلبه گرفتن . (از متن اللغة). گویند: اخذته مداعصة؛ ای مغارة. (اقرب الموارد). مغالبة و مغارة. (از متن اللغة).
-
مداغصة
لغتنامه دهخدا
مداغصة. [ م ُ غ َ ص َ ] (ع مص ) شتابی نمودن . (منتهی الارب ). استعجال . (از متن اللغة) (اقرب الموارد). || اخذته مداغصة؛ مغارة. (اقرب الموارد). غلاباً. (متن اللغة)؛ به مغالبه و چیرگی نمودن . به زور.
-
نافض
لغتنامه دهخدا
نافض . [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) تب لرزه . (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رعدةالحمی . (معجم متن اللغة). تب سرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تب لرزه ، مذکر آید ویقال : اخذته حمی بنافض و حمی نافض بالاضافه و الوصف .(منتهی الارب ) (از معجم ...
-
لس
لغتنامه دهخدا
لس . [ ل َس س ] (ع مص ) خوردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (زوزنی ). || لیسیدن . || به پتقوز برکردن ستور گیاه را. (منتهی الارب ). نتفته بمقدم فمها فی عبارة اخری اخذته ُ باطراف لسانها. (افرب الموارد). گرفتن دابه گیاه به دندان . (زوزنی ). خوردن ستور ...
-
تداول
لغتنامه دهخدا
تداول . [ ت َ وُ ] (ع مص ) فراگرفتن چیزی را نوبت به نوبت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از یکدیگر دست بدست فراگرفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || از یکدیگر فراگرفتن نیزه در حرب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بنوبت گرفتن چیزی را. (منتهی ال...