کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَحْسَنُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خَلَقَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
آنچه را آفريد(در جمله " أَحْسَنَ کُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ") - اورا خلق کرد
-
upturn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صعود، تبدیل به احسن، تغییر وضع، برگشت، چرخش ببالا
-
حُسْنَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
مؤنث أحسن : نيکوترين(حسن عبارت است از هر چيزي که بهجت و شادابي آورد و انسان به سوي آن رغبت کند )
-
یَکّه وُرچین
لهجه و گویش بختیاری
yakka vorčin 1. انتخاب اَحسن، یکهچین؛ 2. دانه دانه انتخاب کردن.
-
دیباجات
لغتنامه دهخدا
دیباجات . (ع اِ) ج ِ دیباجة؛ ما احسن دیباجات البحتری . (اساس البلاغة). رجوع به دیباجة در همه ٔ معانی شود.
-
ذووجوه
لغتنامه دهخدا
ذووجوه . [ وُ ] (ع ص مرکب ) صاحب رویها. و فی الحدیث : القرآن ذلول ذووجوه فاحملوه علی احسن الوجوه .
-
فلاطن
لغتنامه دهخدا
فلاطن . [ ف َ طُ ] (اِخ ) افلاطون : نقش فرسوده ٔ فلاطن رابر درِ احسن الملل منهید.خاقانی .
-
احاسن
لغتنامه دهخدا
احاسن . [ اَ س ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَحسن .- احاسن قوم ؛ خوبان آن . نیکان آن .
-
ابهی
لغتنامه دهخدا
ابهی . [ اَ ها ] (ع ن تف ) روشن تر. زیباتر. نیکوتر. بهی تر. احسن : ابهی من القمرین .
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) دروغتر. اکذب : احسن الشعر امینه و اعذبه اکذبه . (یادداشت مؤلف ).
-
چناهن
لغتنامه دهخدا
چناهن . [ چ َ هََ ] (صوت ) کلمه ٔ تحسین به معنی چنانهن . (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی زه و احسن و آفرین . و رجوع به چنانهن شود.
-
یوسف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] yuso(e)f ۱. هفتمین پسر یعقوب.۲. دوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه؛ احسنالقصص.
-
عزاء
لغتنامه دهخدا
عزاء. [ ع َ ] (ع اِمص ) شکیبائی و یا خوبی شکیبائی . (منتهی الارب ). صبر و یا حسن صبر، و آن اسم مصدر است از تعزیة، چون سلام از تسلیم . (از اقرب الموارد).- أحسن اﷲ عزأک ، أحسن اﷲ لک العزاء ؛ یعنی خداوند صبر جمیل تو را دهد. (از اقرب الموارد) (از ناظم...
-
مشرة
لغتنامه دهخدا
مشرة. [ م َ رَ / م َ ش َ رَ ] (ع اِ) (از «م ش ر») مشرة الارض ؛ روی زمین و نبات آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشرةالارض و مشرتها بالتحریک و التسکین ؛ روی زمین و نبات آن . در الاساس ، ما احسن مشرة الارض و بشرتها، و آن اول نبات آن است . (از اقرب الموا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (ع ن تف ) احسن . بغایت ستوده . ستوده تر. حمیدتر. مستدعی بسیار حمد. اکسب للحمد: العود احمد : چون باریتعالی او را از اکرام نفوس در مناقب و مفاخر شناخت لاجرم از برای وی احمد انواع منایا و احسن اقسام رزایا مقدر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی...