کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَجْلي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
أَجْلي
معنی
تبعيد کرد , بيرون کرد , عقب راند , متفرق کرد , متلاشي کرد , پراکنده کرد , تخليه کرد , اخراج کرد
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَجْلي
دیکشنری عربی به فارسی
تبعيد کرد , بيرون کرد , عقب راند , متفرق کرد , متلاشي کرد , پراکنده کرد , تخليه کرد , اخراج کرد
-
واژههای مشابه
-
اجلی
فرهنگ فارسی معین
(اَ لا) [ ع . ] (ص تف .) جلی تر، روشن تر، هویداتر.
-
اجلی
لغتنامه دهخدا
اجلی . [ اَ ج َ لا ] (اِخ ) کوهی است در مشرق ذات الأصاد، از سرزمین شربّة. || ابن سکیت گفته : سه پشته است واقع در مبداءةالنعم ثعل ، در کنار جریب که به ثُعل می پیوندد و آن چراگاهی است معروف . || اصمعی گوید: بلادی است خوش و نیکو که در آنها حلی و صِلیان...
-
اجلی
لغتنامه دهخدا
اجلی . [ اَ لا ] (ع ص )آنکه مویش از پیش سر رفته بود. || که موی هر دو جانب پیشانی وی رفته باشد. مؤنث : جَلْواء.
-
اجلی
لغتنامه دهخدا
اجلی . [ اَ لا ](ع ن تف ) جلی تر. روشن تر. (مؤید). هویداتر. (مقابل اخفی ) : تعریف بأجلی . مُعرِّف از مُعرَّف اجلی باید.
-
جستوجو در متن
-
تبعید کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
بیرون کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
عقب راند
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
متفرق کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
پراکنده کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
اخراج کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي
-
متلاشی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِجتاحَ ، أَجْلي
-
تخلیه کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَجْلي ، أخلي