کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَتَاهُم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَتَاهُم
فرهنگ واژگان قرآن
نزد شان(مذکر) آمد
-
واژههای مشابه
-
مَّا أَتَاهُم
فرهنگ واژگان قرآن
نزدشان نیامد
-
جستوجو در متن
-
انتیاب
لغتنامه دهخدا
انتیاب . [ اِ ] (ع مص ) پیاپی آمدن ، یقال : فلان انتاب القوم ؛ ای اتاهم مرة بعد اخری . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوبتی بعد از نوبتی دیگر آمدن : انتابهم ؛ اتاهم مرة بعد اخری و وصلت نوبته الیهم . (از اقرب الموارد). بنوبت آمدن . (تاج المصادر بیهقی ...
-
جهش
لغتنامه دهخدا
جهش .[ ج َ ] (ع مص ) زاریدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آماده ٔ گریستن شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آغاز کردن به گریستن . (تاج المصادر بیهقی ). || آمدن : جهش الی القوم ؛ اتاهم . || آماده و مهیا شدن . (ذیل اقرب الموارد): جهش للشو...
-
طرء
لغتنامه دهخدا
طرء. [طَرْءْ ] (ع مص ) از جائی و شهری آمدن کسی را. (منتهی الارب ). یا ناگاه بدرآمدن از جائی بر کسی . یقال : طراءَ علیهم ؛ اذا اتاهم من مکان ، او خرج علیهم منه فجاءَة. (منتهی الارب ). آمدن از جائی . (آنندراج ). از جائی و شهری برآمدن . (صراح ). از شهری...
-
طروء
لغتنامه دهخدا
طروء. [ طُ ] (ع مص ) از جائی وشهری برآمدن . (صراح ). از جائی به جائی شدن یا آمدن .(زوزنی ). از جائی و شهری آمدن کسی را، یا ناگاه برآمدن از جائی بر کسی . یقال : طَرَاءَ علیهم ؛ اذا اتاهم من مکان ، او خرج علیهم منه فُجاءة. (منتهی الارب ).
-
زمزم
لغتنامه دهخدا
زمزم . [ زَ زَ ] (اِخ ) نام کتابی است از مصنفات زردشت . (برهان ). کتابی است از تصانیف زردشت . (فرهنگ رشیدی ). نام کتابی است از مصنفات زردشت پیغمبر عجم و آن را «است » نیز گویند. مصراع : «به زمزم همی گفت لب را ببست »، فقیر مؤلف گوید در این معنی تأمل ...
-
هجر
لغتنامه دهخدا
هجر. [ هََ ] (ع اِمص ) جدایی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). ضد وصل . قطیعة. (معجم متن اللغة). بُعد. انقطاع . فراق . دوری . افتراق . هجران . مفارقت : زمانه حامل هجر است و لابدنهد یک روز بار خویش حامل . منوچهری .روی مرا هجر کرد زرد...
-
اغلال
لغتنامه دهخدا
اغلال . [ اِ] (ع مص ) کشیدن پوست را با اندک گوشت و پیه : اغل فی الجلد اغلالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست کندن از شتر به اندک گوشت و پیه . یقال : «اغل الجزار فی الجلد».(ناظم الاطباء). پاره ای از گوشت و پیه را از پوست کندن و اندکی از آن را بپوست چ...
-
صادق
لغتنامه دهخدا
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (امام ...) جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی (ع ). ابن خلکان گوید: وی بر مذهب امامیه یکی از ائمه ٔ اثناعشر است . از سادات اهل بیت بود و بخاطر صدق گفتار به صادق ملقب گشت . فضل او مشهورتر از آن است که گفته آید و او را گفتاری است در ...
-
ابوالفتوح
لغتنامه دهخدا
ابوالفتوح . [ اَ بُل ْ ف ُ ] (اِخ ) یا ابوالفتح . شهاب الدین (شیخ ...) یحیی بن حبش بن امیرک السهروردی المقتول یاشهید معروف به شیخ اشراق و بعضی نام او را احمد گفته اند و پاره ای برآنند که کنیت او یعنی ابوالفتوح اسم او است و ابوالعباس احمدبن ابی اصیبعه...