کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَبِيهِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
أَبِيهِ
فرهنگ واژگان قرآن
پدرش
-
واژههای مشابه
-
ابیه
لغتنامه دهخدا
ابیه . [ اَ بی ی َ ] (ع ص ) تأنیث اَبی . سرکش (زن ). زن که زود تن درندهد. || زنی که ناخوش دارد آب را. || زنی که خواهش طعام شب نداشته باشد. || ناقه که فحل دیده و آبستن نشده است .
-
ابیه
لغتنامه دهخدا
ابیه . [ اِب ْ ی َ ] (ع مص ) بازآمدن شیر به پستان .
-
ابیه
لغتنامه دهخدا
ابیه . [ اُب ْ ی َ ] (ع اِمص ) تکبر. || بزرگی .
-
قاتل ابیه
لغتنامه دهخدا
قاتل ابیه . [ ت ِ ل ِ اَ ] (اِ مرکب ) نباتی است که مگس کشد و قابض است . بنگ . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). بنج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی و قرابادین ). نزد بعضی بیداسقان و نزد جمعی قطلب است . معنی او به لغت پارسی چنان باشد که کشنده ٔ پدر خویش و او را قرناروس هم...
-
قاطل ابیه
لغتنامه دهخدا
قاطل ابیه . [ طِ ل ُ / ل ِ اَ ] (ع اِ مرکب ) قاتل ابیه . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به قاتل ابیه شود.
-
ابیه سلطان
لغتنامه دهخدا
ابیه سلطان . [ ؟ س ُ ] (اِخ ) از امرای رستم بیک بن مقصودبیک بن امیر حسن بیک . رجوع به حبط2 ص 333، 334، 335 شود.
-
الولد سر ابیه
لغتنامه دهخدا
الولد سر ابیه . [ اَل ْ وَ ل َ دُ س ِرْ رُ اَ ] (ع جمله ٔ اسمیه ). رجوع به ولد شود.
-
جستوجو در متن
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن ابی سفیان . رجوع به زیادبن ابیه شود.
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن سمیة. رجوع به زیادبن ابیه شود.
-
دبیس
لغتنامه دهخدا
دبیس . [ دُ ب َ ] (اِخ ) مولی زیادبن ابیه بود.
-
ابیات
لغتنامه دهخدا
ابیات . [ اَ بی یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ابیّه .
-
قاماریون
لغتنامه دهخدا
قاماریون . (معرب ،اِ) قامارون . (فرهنگ دزی ج 2 ص 296). قوماروس . قاتل ابیه . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قاتل ابیه شود.