کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أذاعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
أذاعَ
معنی
منتر کرد , اعلام کرد , علني کرد , فاش کرد , افشا کرد , برملا کرد , پخش کرد
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
أذاعَ
دیکشنری عربی به فارسی
منتر کرد , اعلام کرد , علني کرد , فاش کرد , افشا کرد , برملا کرد , پخش کرد
-
واژههای مشابه
-
إذاع سِرّاً
دیکشنری عربی به فارسی
سرّي را فاش کرد , رازي را برملا کرد
-
واژههای همآوا
-
عزاء
لغتنامه دهخدا
عزاء. [ ع َ ] (ع اِمص ) شکیبائی و یا خوبی شکیبائی . (منتهی الارب ). صبر و یا حسن صبر، و آن اسم مصدر است از تعزیة، چون سلام از تسلیم . (از اقرب الموارد).- أحسن اﷲ عزأک ، أحسن اﷲ لک العزاء ؛ یعنی خداوند صبر جمیل تو را دهد. (از اقرب الموارد) (از ناظم...
-
عزاء
لغتنامه دهخدا
عزاء. [ ع َ ] (ع مص ) شکیبائی نمودن . (ازمنتهی الارب ). صبر کردن . (از اقرب الموارد). || نسبت کردن کسی را به پدرش . (از منتهی الارب ). || نسبت پذیرفتن به کسی و منسوب گردیدن بسوی او. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). منتسب گشتن به کسی به راست یا به...
-
عزاء
لغتنامه دهخدا
عزاء. [ ع َزْ زا ] (ع اِ) سال سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج )(از اقرب الموارد). || سختی و شدت . || باران سخت و درشت قطره . (از اقرب الموارد).
-
عظاء
لغتنامه دهخدا
عظاء. [ ع َ ] (ع اِ) ج ِ عظاءة. (اقرب الموارد). جانورکی است چون چلپاسه ، بزرگتر از وزغه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). سلامندرا. (مخزن الادویه ). سالامندرا. رجوع به عظاءة شود. || ج ِ عَظایة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عظایة شود.
-
عظاء
لغتنامه دهخدا
عظاء. [ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ عَظاة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عظایة شود.
-
عضاء
لغتنامه دهخدا
عضاء. [ ع َ ] (ع اِ) جانوری است بزرگتر از وزغه . عظاء. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به عظاء شود.
-
ازاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (حر اض .) مقابل ، برابر.
-
ازآء
لغتنامه دهخدا
ازآء. [ اِزْ ] (ع مص ) پر شدن شکم چندانکه گران شود و جنبش نتواند.
-
ازاء
لغتنامه دهخدا
ازاء. [ اِ ] (ع ص ، اِ) مقابل . برابر. (منتهی الارب ). حِذاء. روبروی . رویاروی . قِبال . تِجاه . || سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن . (منتهی الارب ). || آنچه از نورد و سنگ و چرم و بوریای خرما که برای حفاظت حوض یا چاه باشد یا محل ریختن آب در ...
-
ازاء
لغتنامه دهخدا
ازاء. [ اِ ] (ع مص ) مقابل و برابر شدن . (منتهی الارب ). مقابلة. (غیاث ). برابر شدن چیزی با چیزی . (وطواط). موازات .
-
اضاء
لغتنامه دهخدا
اضاء. [ اَ ] (اِخ ) وادیی است . (از معجم البلدان ).