کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أبرَقَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ابرق
لغتنامه دهخدا
ابرق . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام منزلی از بنی عمروبن ربیعه .
-
ابرق
لغتنامه دهخدا
ابرق . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) سیاه و سفید. رسن دورنگ . پیسه رسن . رسن پیسه . || زمین بلند با ریگ و سنگ . خاک با سنگ و ریگ و گل درآمیخته . زمین درشت که با ریگ و سنگریزه باشد. || شفنین بحری . || طلق . || نام داروئی مقوی حافظه . ج ، اَبارق .
-
ابرغ
لهجه و گویش تهرانی
جوجه کبوتر بالغ شده.
-
جستوجو در متن
-
تلگراف زد (کرد)
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَقَ
-
تلگرام فرستاد (مخابره کرد)
دیکشنری فارسی به عربی
أبرَقَ
-
ذوجدد
لغتنامه دهخدا
ذوجدد. [ ج ُ دَ ] (اِخ ) ابرق ذی جدد. موضعی است بدیار عرب . رجوع به ابرق ... شود.
-
حزن
لغتنامه دهخدا
حزن . [ح َ ] (اِخ ) ابرق الحزن ، موضعی است به دیار عرب . یکی از چند موضع مسمی به ابرق است . (تاج العروس : برق ).
-
طریقون تالاسیا
لغتنامه دهخدا
طریقون تالاسیا. [ طَ ](معرب ، اِ مرکب ) شفنین بحری . ابرق . یمامةالبحر .
-
ضحیان
لغتنامه دهخدا
ضحیان . [ض َح ْ ] (اِخ ) ابرق ضحیان ؛ موضعی است به دیار عرب .
-
ثویر
لغتنامه دهخدا
ثویر.[ ث َ ] (اِخ ) اَبرق ُالثویر. موضعی است بدیار عرب .
-
ذات السلاسل
لغتنامه دهخدا
ذات السلاسل . [ تُس ْ س َس ِ ] (اِخ ) ابرق ذات السلاسل ، موضعی است بدیار عرب .
-
شباک
لغتنامه دهخدا
شباک . [ ش ِ ] (اِخ ) نام جایی است در بلاد غنی بن اعصر میان ابرق عزاف و مدینه . (از معجم البلدان ).
-
عمران
لغتنامه دهخدا
عمران . [ ع َ ] (اِخ ) (أبرق ...) موضعی است به دیار عرب . نام آن در شعر دوس بن ام غسان یربوعی آمده است . (از معجم البلدان ).
-
ثمد
لغتنامه دهخدا
ثمد. [ ث َ ] (اِخ ) موضعی است در بطن ملیحة که آن را روضةالثمد نامند. || بطنی است از تیم بنی جریرة. || ابرق الثمدین ، نام جائی است . (مراصد الاطلاع ).