کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آیینه گیتی نما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ایینه
دیکشنری فارسی به عربی
زجاج , مرآة
-
آیینه محدب
فرهنگ واژههای سره
آیینه کاو
-
آیینه مقعر
فرهنگ واژههای سره
آیینه کوژ
-
هفت آیینه
لغتنامه دهخدا
هفت آیینه . [ هََ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) هفت آینه . رجوع به هفت آینه شود.
-
آیینة بخت
فرهنگ فارسی معین
( ~ء بَ) (اِمر.) آیینه ای که در مجلس عقد و عروسی در پیش عروس می گذارند.
-
آیینة پیل
فرهنگ فارسی معین
( ~ء ) (اِمر.) 1 - طبل یا دُهُل بزرگ که آن را بر پیل می نواختند. 2 - جرس و زنگی که بر پیل می آویختند.
-
آیینة دق
فرهنگ فارسی معین
( ~ء دِ) (اِمر.) 1 - آیینه ای که چهرة انسان را زرد و نحیف نشان دهد. 2 - کنایه از: آدم عبوس و ترشرو.
-
آیینة سکندر
فرهنگ فارسی معین
( ~ء س ِ کَ دَ) (اِمر.) آیینه ای که ارسطو برای اسکندر ساخت و آن را بالای منارة اسکندریه نصب کرده بودند.
-
آیینه بندان
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ)(اِمر.)آراستن در و دیوار خانه با نهادن آیینه های بسیار بر آن . آیینه - بندی نیز گویند.
-
آیینه خانه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (اِمر.)اتاقی که آن را آیینه - کاری کرده باشند.
-
آیینه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد تا خود را در آن ببیند. 2 - سلمانی ، آرایشگر.
-
آیینه کاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) (اِمر.) نوعی تزیین داخلی ساختمان ، با چسباندن قطعه های کوچک آیینه به شکل های هندسی و گل و بته های مختلف .
-
آیینه ٔ اسکندر
لغتنامه دهخدا
آیینه ٔ اسکندر. [ ن َ ی ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) رجوع به آینه ٔ سکندری شود.
-
آیینه ٔ اسکندری
لغتنامه دهخدا
آیینه ٔ اسکندری . [ ن َ ی ِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) رجوع به آینه ٔ سکندری شود.
-
آیینه ٔ پیل
لغتنامه دهخدا
آیینه ٔ پیل . [ ن َ / ن ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آینه ٔ پیل : ز آیینه ٔ پیل و هندی درای خروش و نوا رفته تا دور جای . شمسی (یوسف و زلیخا).ز آیینه ٔ پیل و زنگ شترصدف را شبه رست بر جای دُر. نظامی .شغبهای آیینه ٔ پیل مست همه شانه بر پشت پیلان گسس...