کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آین رود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آین رود
لغتنامه دهخدا
آین رود. [ ی ِ ] (اِخ ) نام رودیست ، سرچشمه ٔ آن بمغرب گردنه ٔ کندوان و شعب آن به طالقان رود.
-
واژههای مشابه
-
این
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص . ضم .) 1 - ضمیر اشاره برای نزدیک . مق . آن . 2 - مورد اشاره یا گفتگو: این کار درست نیست .
-
این
لغتنامه دهخدا
این . (ضمیر، ص ) ضمیر اشاره برای نزدیک . مقابل آن . ج ، اینها، اینان . (فرهنگ فارسی معین ). کلمه ٔ اشاره که بدان به شخص یا شی ٔ حاضر اشاره میکنند. و چون این کلمه پس از موصوف واقع و موصوف بآن اضافه شود الفش در درج ساقط گردد. (از ناظم الاطباء). پهلوی ،...
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اَ ] (ع اِ) ماندگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آدمی . (آنندراج ). || شتر. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هنگام . ...
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اَ ] (ع مص ) رسیدن هنگام و وقت : آن الوقت ایناً؛ رسید هنگام و وقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و منه : آن لک ان تفعل کذا؛ رسید هنگام که این کاربکنی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درمانده گردیدن : آن ا...
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اَ ن َ ] (ع اِ) یکی از مقولات نه گانه ٔعرض است در فلسفه و منطق و آن بودن چیزی است در مکان معین و مخصوص . (فرهنگ فارسی معین ). یکی از مقولات نه گانه ٔ عرضی و آن عبارت از بودن چیزی است در مکان معین و مخصوص . بعضی میگویند: «این » عبارت از نسبت چ...
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اَ ن َ ] (ع ق ، اِ) کجا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ). (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). یقال این زید؛ یعنی کجاست زید. و الی این ؛ یعنی بکجا. و من این ؛ یعنی از کجا. (ناظم الاطباء). بمعنی کجا و آن سؤال باشد از جا و م...
-
این
لغتنامه دهخدا
این . [ اِی ْ ی ُ ] (اِ) بنفشه . بنفسج . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
اين
دیکشنری عربی به فارسی
به يون تجزيه کردن , تبديل به يون کردن
-
أَيْنَ
فرهنگ واژگان قرآن
کجاست
-
این
دیکشنری فارسی به عربی
هذا
-
این
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ne(n) طاری: me / in طامه ای: ni / ne طرقی: me / in کشه ای: me / in نطنزی: ne(n)
-
این طور
فرهنگ واژههای سره
اینگونه
-
این مدت
فرهنگ واژههای سره
در این