کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آینۀ شکلپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آینه
فرهنگ نامها
(تلفظ: āyene) (= آئینه) ، ← آئینه .
-
آینه
واژگان مترادف و متضاد
آبگینه، آیینه، زجاج، مرآت
-
آینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āy[e]ne = آیینه
-
آینه
لغتنامه دهخدا
آینه . [ ی ِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث آین . ج ، آینات .
-
آینه
لغتنامه دهخدا
آینه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) آهن مصقول و آهن پرداخت کرده و شیشه و بلور پشت بزیبق کرده که صور اشیاء خارجی در آن افتد. مرآت . آیینه . آبگین . آبگینه . و از آن مسطح و محدب و مقعر باشد : فرستاد از آن آهن تیره رنگ یکی آینه کرده روشن ز زنگ . فردوسی .سکندر...
-
آینه
لغتنامه دهخدا
آینه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) پاره های آهن که جنگجویان بر پشت و سینه و ران راست کردندی دفاع را، و ظاهراً مجموع آن را چهارآینه یا چارآیینه خواندندی : سازد فلک ز عزم تو دایم سلاح خویش دارد شجاع روز وغا در بر آینه .خاقانی .
-
آینه
لغتنامه دهخدا
آینه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) در کلمه ٔ هرآینه ، ظاهراً مخفف هرآیینه است و آیینه به معنی آیین یعنی صورت و گونه و سان ، و مجموع مرکب بمعنی بهر حال و در هر حال و بهر روی و بهر صورت و لاجرم . (زمخشری ) : همه سر آرد بار آن سنان نیزه ٔ اوهرآینه که همی خون...
-
آینه
لغتنامه دهخدا
آینه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) ظاهر پوست گاو از پستانها تا دُبُر. || وضع موی این قسمت از پوست در ماده گاوکه بعقیده ٔ بعض علماء فن کیفیت و چگونگی شیر را در اختلافات آن توان شناخت .
-
آینه
لغتنامه دهخدا
آینه . [ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ) نقش هلال وار که بر دم طاوس است .
-
اینه
لغتنامه دهخدا
اینه . [ ن َ / ن ِ ] (پسوند) صورت قابل تلفظ «ینه » علامت نسبت که در آخر کلمات آید چون : پلاسینه . نرینه . مکینه . عنبرینه . دیرینه و... رجوع به «ینه » شود.
-
آینه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âyna طاری: ovina طامه ای: âyna طرقی: âyna کشه ای: âyine نطنزی: âyna
-
آینَّه
لهجه و گویش بختیاری
âyenna آینده.
-
آینه
لهجه و گویش تهرانی
ایستاده، قائم،ایستادن روی باریکه (سکه و ..)
-
آینه
واژهنامه آزاد
در زبان کردی آینه به صورت "آوینه"تلفظ میشود.ترکیب( آو+وینه).( آو:آب)+(وینه:صورت،عکس،تصویر).پس آوینه یعنی حالتی که در آب صورت خود را دیدن و در قدیم مثل آینه در آب به جهره خود می نگریستند.
-
آینه، آینه زانو
لهجه و گویش تهرانی
کاسه زانو