کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آینه کردن 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
mirror 3
آینه کردن 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ایجاد وبگاهی بهعنوان نسخهبدل یک وبگاه دیگر
-
جستوجو در متن
-
mirror
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آینه، اینه، ایینه، در اینه منعکس ساختن، بازتاب کردن، منعکس کردن
-
mirrors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آینه، اینه، ایینه، در اینه منعکس ساختن، بازتاب کردن، منعکس کردن
-
foils
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
-
foil
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فویل، ورق، زرورق، تراشه، ته چک، فلز ورق شده، سیماب پشت اینه، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
-
ورق القصدير
دیکشنری عربی به فارسی
جاي نگين , تراشه , ته چک , سوش , فلز ورق شده , ورق , سيماب پشت اينه , زرورق , بي اثرکردن , عقيم گذاردن , خنثي کردن , دفع کردن , فلز را ورقه کردن
-
اف کردن
لغتنامه دهخدا
اف کردن . [ اُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأفیف . (تاج المصادر بیهقی ). اظهار کراهت کردن . اف گفتن : در آینه ٔ دولت تا زنگ پذیر است در دهر کرا زهره ٔ اف کردن و آهست .سوزنی .
-
نقش انگیختن
لغتنامه دهخدا
نقش انگیختن . [ ن َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) رل بازی کردن . (یادداشت مؤلف ). || صورت سازی کردن . تصویر کردن : هر نفس عشق دوصد نقش بدیع انگیزدتا نگردد به خود آن آینه سیما مشغول . صائب (از آنندراج ).رجوع به نقش برانگیختن شود.
-
صقال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] seqāl زدودن و برطرف ساختن زنگ آینه یا آهن؛ جلا دادن؛ روشن کردن؛ صیقل زدن.〈 صقال گرفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] زدوده شدن؛ جلا یافتن.
-
photographic zenith tube
تصویربردار سمتالرأسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] نوعی تلسکوپ سمتالرأسی که آینۀ اصلی آن جیوۀ مایع درحالدوران است و در آن برای دنبال کردن و تصویر برداشتن از یک ستاره، مکان صفحۀ تصویربرداری را جابهجا میکنند
-
چهره برافروختن
لغتنامه دهخدا
چهره برافروختن .[ چ ِ رَ / رِ ب َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) صورت را جمال بخشیدن . به گلگونه آرایش رخسار کردن . آراستن رخسار. گلگونه کردن رخسار. همانند گل کردن رخسار : نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داند.حافظ.
-
الحذر
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'alhazar حذر؛ بپرهیز؛ بترس؛ دوری کن؛ در مقام بیم دادن و امر به پرهیز کردن از کاری یا چیزی یا کسی گفته میشود: ◻︎ ای رخ چون آینه افروخته / الحذر از آه من سوخته (سعدی۲: ۵۴۹).
-
بزداییدن
لغتنامه دهخدا
بزداییدن . [ ب ِ زَ / زِ / زُ / ب ِزْ دَ ] (مص ) (از: ب + زداییدن ) بزدائیدن . بزدودن . زنگ از آینه و تیغ و امثال آن دور کردن . (شرفنامه ٔ منیری ). پاک کردن زنگ از روی آیینه و تیغ و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). جلا دادن . (ناظم الاطباء). روشن کردن...
-
گلاب افشانی
لغتنامه دهخدا
گلاب افشانی . [ گ ُ اَ ] (حامص مرکب ) افشاندن گلاب . || مجازاً در بیت زیر بمعنی اشک ریختن و گریه کردن است : بامدادان کنم از دیده گلاب افشانی کآتشین آینه عریان به خراسان یابم .خاقانی .