کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آینه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هر اینه
دیکشنری فارسی به عربی
في الحقيقة
-
اِینَه (ز)
لهجه و گویش بختیاری
eyna آیینه. (م)
-
آینه بین
لهجه و گویش تهرانی
کسی که با نگریستن در آینه اشیای گم شده را پیدا می کند
-
آینه بینی
لهجه و گویش تهرانی
کارآینه بین
-
آینهِ دِق
لهجه و گویش تهرانی
آدم بد اخلاق،چیز ناراحت کننده/آینه تابدار که فرد را دراز،کوتاه،و...نشان میدهد
-
آینه زانو
لهجه و گویش تهرانی
کشکک، کاسه زانو
-
آینه عبرت
لهجه و گویش تهرانی
پند آموز
-
آینه قدی
لهجه و گویش تهرانی
آینه بلند
-
آینه کاری
لهجه و گویش تهرانی
ظاهر سازی
-
آینهدار
لهجه و گویش تهرانی
سلمانی
-
مثل آینه
لهجه و گویش تهرانی
درخشان، تمیز، براق
-
چهار آینه
واژهنامه آزاد
یک نوع زره
-
هر آینه
واژهنامه آزاد
بی گمان، به یقین، مطمئناً.
-
console table, console2
میز پیشآینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] میزی به شکل یک نیمهمیز با دو یا سه یا چهار پایه که عموماً در زیر آینه و چسبیده به دیوار قرار میگیرد
-
deformable mirror, DM 1
آینۀ شکلپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] آینهای با قابلیت تغییر شکل، برای جبران خطاهای جبهههای موج