کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آیندهاندیشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
futures thinking
آیندهاندیشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] ← آیندهپژوهی
-
واژههای مشابه
-
آینده
واژگان مترادف و متضاد
۱. آتی، آتیه، آجل، بعدی، مستقبل ۲. واردشونده ≠ گذشته، ۳. رونده
-
آینده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āyande ۱. زمان بعد از حال.۲. (اسم) (ادبی) در دستور زبان، فعلی که بر زمانِ پس از حال دلالت دارد.۳. کسی که از جایی بیاید.۳. آنچه بعد بیاید.
-
آینده
فرهنگ فارسی معین
(یَ دِ) (اِفا.) 1 - کسی یا چیزی که می آید.2 - داخل شونده . 3 - زمان پس از حال .
-
آینده
لغتنامه دهخدا
آینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ، اِ) آنکه آید : زآنکه عشق مردگان پاینده نیست چونکه مرده سوی ما آینده نیست . مولوی . || وارد. || مستقبل . مستقبله . قادم . قادمه . آتی . آتیه . زمان پس از حال . وقتی که نیامده است : آینده نیامده ست و بگذشته گذشت .- آینده و...
-
اینده
دیکشنری فارسی به عربی
قادم , مستقبل , مقبل , نحو
-
عاقبت اندیشی
لغتنامه دهخدا
عاقبت اندیشی . [ ق ِ ب َ اَ ] (حامص مرکب ) دوراندیشی .
-
کج اندیشی
لغتنامه دهخدا
کج اندیشی . [ ک َ اَ ] (حامص مرکب ) عمل کج اندیش . کجرایی . رجوع به کجرایی شود.
-
کوته اندیشی
لغتنامه دهخدا
کوته اندیشی . [ ت َه ْ اَ ] (حامص مرکب ) کوتاه اندیشی . کوتاه فکری . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه اندیشی و کوتاه فکری شود.
-
seminar 2
هماندیشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] سلسلهسخنرانیهایی دربارۀ موضوعی معین که بیشتر جنبۀ آموزشی و تبادل اطلاعات دارد و منظور از برگزاری آن نیل به مصوبۀ قانونی نیست؛ این سخنرانیها هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی تشکیل میشود و تعداد شرکتکنندگان در آن محدود است؛ این واژه گ...
-
panel
هماندیشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] نشستی مستقل متشکل از مجموعۀ افرادی که در بازۀ زمانی معینی دربارۀ موضوعی مشخص بحث و تبادل نظر کنند
-
نیک اندیشی
لغتنامه دهخدا
نیک اندیشی . [ اَ ] (حامص مرکب ) خیرخواهی . خوش نیتی . عمل نیک اندیش .
-
زیادت اندیشی
لغتنامه دهخدا
زیادت اندیشی . [ دَ اَ ] (حامص مرکب ) بسیاراندیشی . تأمل و تفکر فراوان : من خام از زیادت اندیشی به کمی اوفتادم از بیشی .نظامی .
-
چاره اندیشی
لغتنامه دهخدا
چاره اندیشی . [ رَ/ رِ اَ ] (حامص مرکب ) احتیال . حیله گری . فسونگری .